سخت تر
Doing the housework was harder in the past.
"This problem is much harder than the last one. "
( این مسئله از مسئله قبلی خیلی سخت تر است. )
"You need to study harder if you want to pass the exam. "
... [مشاهده متن کامل]
( اگر می خواهی در امتحان قبول شوی، باید بیشتر درس بخوانی. )
"She works harder than anyone else in the office. "
( او بیشتر از هر کس دیگری در اداره کار می کند. )
( این مسئله از مسئله قبلی خیلی سخت تر است. )
... [مشاهده متن کامل]
( اگر می خواهی در امتحان قبول شوی، باید بیشتر درس بخوانی. )
( او بیشتر از هر کس دیگری در اداره کار می کند. )
سفت تر
سخت تر . . . . . . . در کل hard به معنیه سخت هست حالا اگر hard er, , , , . میشه. سخت. تر
سخت و جدف
سخت تر ، جدی تر
سر سختتر، بدرفتارتر، سختگیرتر، بی گذشت تر
سخت تر
بسیار سخت
سخت تر
زبرتر - خشن تر
محکم تر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)