1. At long last a hardbound volume of the history of his works has appeared - by the man himself!
[ترجمه گوگل]در نهایت یک جلد سخت از تاریخ آثار او ظاهر شد - توسط خود مرد!
[ترجمه ترگمان]بالاخره یک جلد بزرگ از آثار کارش توسط خود مرد پیدا شد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The books have stylish, yet subtle, blue hardbound covers, although the slipcase will.
[ترجمه گوگل]کتابها دارای جلدهای شیک و در عین حال ظریف و با جلد سخت آبی هستند، هرچند که جلد آن چنین خواهد بود
[ترجمه ترگمان]کتاب ها شیک، با این حال ظریف، آبی و آبی هستند، هر چند که این کتاب مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Armed with my hardbound sketchbook—which I use as a journal–and my favorite black pen, I tried out the "12 What Elses" which I now call "The 12 Answers".
[ترجمه گوگل]با استفاده از دفترچه طراحی سخت خود - که به عنوان یک مجله از آن استفاده می کنم - و سیاه قلم مورد علاقه ام، "12 What Others" را امتحان کردم که اکنون آن را "12 پاسخ" می نامم
[ترجمه ترگمان]من از کتاب \"hardbound\" ام که در آن به عنوان یک ژورنال استفاده می کنم و \"قلم سیاه مورد علاقه من\" استفاده می کنم، \"۱۲ چیزی که اکنون\" آن \"نامیده می شود\" را امتحان کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Hardbound. Volume XXXII contains a number of review articles on recent developments in optics and related subjects.
[ترجمه گوگل]سخت گیر جلد XXXII شامل تعدادی مقاله مروری در مورد پیشرفت های اخیر در اپتیک و موضوعات مرتبط است
[ترجمه ترگمان]hardbound جلد ۳۲ شامل تعدادی از مقالات مربوط به پیشرفت های اخیر در اپتیک و موضوعات مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The hardbound room market already became the building materials business, particularly brand building materials business land that must fight.
[ترجمه گوگل]بازار اتاق های سخت در حال حاضر به تجارت مصالح ساختمانی تبدیل شده است، به ویژه زمین های تجاری مصالح ساختمانی که باید با آن مبارزه کنند
[ترجمه ترگمان]بازار اتاق بازرگانی هم اکنون به صنعت مصالح ساختمانی، به ویژه مصالح ساختمانی که باید با آن مبارزه کنند، تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Matching facilities: Hardbound, the furniture is complete, wide band, natural gas, cookware, water heater, wired, color television.
[ترجمه گوگل]امکانات تطبیق: سخت، مبلمان کامل، باند پهن، گاز طبیعی، ظروف پخت و پز، آبگرمکن، سیمی، تلویزیون رنگی
[ترجمه ترگمان]تجهیزات متناسب: hardbound، مبل کامل، نوار پهن، گاز طبیعی، وسایل آشپزی، بخاری آبی، سیم کشی و تلویزیون رنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Yes, China carries out the hardbound room, will cancel the semifinished materials room gradually.
[ترجمه گوگل]بله، چین اتاق سخت را انجام می دهد، اتاق مواد نیمه تمام را به تدریج لغو می کند
[ترجمه ترگمان]بله، چین اتاق hardbound را ترک می کند، اتاق مواد semifinished را به تدریج لغو خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Matching facilities: Hardbound, the furniture is complete, band, natural gas, cookware, water heater, wired, color television.
[ترجمه گوگل]امکانات تطبیق: سخت، مبلمان کامل، باند، گاز طبیعی، ظروف پخت و پز، آبگرمکن، سیمی، تلویزیون رنگی
[ترجمه ترگمان]تجهیزات متناسب: hardbound، مبلمان کامل، باند، گاز طبیعی، وسایل آشپزی، بخاری آبی، سیم کشی و تلویزیون رنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The country thrusted the hardbound room policy actually to give the building materials market to bring the new opportunity.
[ترجمه گوگل]این کشور سیاست اتاق های سخت را در واقع به بازار مصالح ساختمانی ارائه کرد تا فرصت جدیدی را ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]این کشور سیاست اتاق hardbound در واقع برای دادن فرصت جدید به بازار مصالح ساختمانی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This is recently Chengdu home-buyers to the hardbound room approval large scale promotion, one of hardbound room project selling well primary causes.
[ترجمه گوگل]این اخیرا چنگدو خانه خریداران به اتاق سخت ارتقاء مقیاس بزرگ تایید، یکی از پروژه اتاق سخت فروش خوبی علل اولیه است
[ترجمه ترگمان]این فیلم به تازگی در \"چنگدو\" به منظور تصویب در مقیاس بزرگ، یکی از پروژه های room که به دلایل اولیه به فروش می رسد، در این شهر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Zhang Rui indicated that " hardbound Fang Duida the brand influence is not big, the small brand receives the impact is quite big. "
[ترجمه گوگل]ژانگ روئی نشان داد که "نش سخت دویدا نفوذ نام تجاری بزرگ نیست، نام تجاری کوچک تاثیر بسیار بزرگی را دریافت می کند "
[ترجمه ترگمان]ژانگ Rui اشاره کرد که \" hardbound فنگ از تاثیر این برند بزرگ نیست، برند کوچک تاثیر زیادی دارد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Paper printing: publications, hardbound picture albums, product manuals, stick - on trademarks, placards etc.
[ترجمه گوگل]چاپ کاغذ: نشریات، آلبوم های تصویری سخت، دفترچه راهنمای محصول، چوب - روی علائم تجاری، پلاکاردها و غیره
[ترجمه ترگمان]چاپ مقاله: انتشارات، hardbound، آلبوم های عکس، راهنمای محصولات، علامت های تجاری، پلاکاردها و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Since the hardbound room's junction room standard, has been lets the consumer feel the headache the question.
[ترجمه گوگل]از آنجا که استاندارد اتاق اتصال اتاق سخت، به مصرف کننده اجازه می دهد تا سردرد سوال را احساس کند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که استاندارد اتاق الحاق اتاق hardbound به مصرف کننده اجازه می دهد که این سوال را احساس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Hardbound market's rising, was the soft attire has brought the fertile soil for Wuhan.
[ترجمه گوگل]رشد بازار سخت، این بود که لباس های نرم، خاک حاصلخیز را برای ووهان به ارمغان آورده است
[ترجمه ترگمان]در حال طلوع کردن بازار، این پوشش نرم، خاک حاصلخیز را برای Wuhan به ارمغان آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید