1. play hardball
(امریکا) دست بکار فعالیت پر رقابت و بی رحمانه شدن
2. I want us to play hardball on this issue.
[ترجمه گوگل]من می خواهم در این موضوع هاردبال بازی کنیم
[ترجمه ترگمان]من از ما می خوام که با این مساله مقابله کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He's a nice guy, but he can play hardball when he needs to.
[ترجمه گوگل]او پسر خوبی است، اما در صورت نیاز می تواند هاردبال بازی کند
[ترجمه ترگمان]اون آدم خوبیه اما وقتی بهش نیاز داره میتونه باهاشون مقابله کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She is playing hardball in a world dominated by men 20 years her senior.
[ترجمه گوگل]او در دنیایی که مردان ۲۰ سال از او بزرگتر هستند، هاردبال بازی می کند
[ترجمه ترگمان]او در حال بازی hardball در دنیایی است که مردان ۲۰ سال او را تحت سلطه خود درآورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It was the same nasty hardball every workman knew to expect.
[ترجمه گوگل]این همان توپ سختی بود که هر کارگری انتظارش را داشت
[ترجمه ترگمان]هر کارگری می دانست که هر کارگری باید انتظار آن را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This is playing hardball, but it is hardball of a sort familiar in these dealings.
[ترجمه گوگل]این بازی هاردبال است، اما به نوعی در این معاملات آشناست
[ترجمه ترگمان]این داره خشن بازی در میاره اما این یه جور آشنایی با این dealings
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Toymaker Mattel is getting ready to play hardball in an effort to persuade Hasbro to reconsider a merger.
[ترجمه گوگل]اسباببازی Mattel در تلاش برای متقاعد کردن Hasbro برای تجدید نظر در مورد ادغام، آماده بازی کردن هاردبال میشود
[ترجمه ترگمان]Toymaker متل آماده ایفای نقش hardball در تلاش برای متقاعد کردن Hasbro برای تجدید نظر در ادغام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I don't propose this turn to policy hardball lightly.
[ترجمه گوگل]من این چرخش به سیاست هاردبال را ساده پیشنهاد نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من پیشنهاد نمی کنم که این بحث رو به آرامی انجام بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Banks are building up their capital by playing hardball with their customers.
[ترجمه گوگل]بانک ها سرمایه خود را با بازی سخت با مشتریان خود افزایش می دهند
[ترجمه ترگمان]بانک ها با بازی کردن با مشتریان خود سرمایه خود را می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Mr. Lewis plays hardball. - Yes, yes, I do.
[ترجمه گوگل]آقای لوئیس هاردبال بازی می کند - بله، بله، دارم
[ترجمه ترگمان]آقای \"لوئیس\" داره خشن بازی می کنه بله، بله، میدونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Do you want to hardball? I'm game.
[ترجمه گوگل]می خواهی هاردبال بازی کنی؟ من بازی هستم
[ترجمه ترگمان]میخوای خشن صحبت کنی؟ من بازی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It looks like our competitors want to play hardball.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد رقبای ما می خواهند هاردبال بازی کنند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که رقبای ما می خواهند hardball بازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. So the Mayor wants to play hardball, and we're getting caught in a squeeze play.
[ترجمه گوگل]بنابراین شهردار می خواهد هاردبال بازی کند، و ما گرفتار یک بازی فشرده می شویم
[ترجمه ترگمان]پس شهردار میخواد خشن بازی کنه و ما گیر افتادیم تو بازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Ah ye hardball hey? Thats just my game!
[ترجمه گوگل]آه تو هاردبال هی؟ این فقط بازی من است!
[ترجمه ترگمان]داری جدی می گی؟ این فقط بازیه منه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید