hardball

/ˈhɑːrdˌbɒl//ˈhɑːdˌbɒl/

معنی: بازی بیس بال
معانی دیگر: رجوع شود به: baseball، (به ویژه در امور سیاسی یا بازرگانی) فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت، رقابت شدید و بی رحمانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: baseball.

(2) تعریف: any aggressively competitive way of conducting business, as in politics.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: aggressively competitive.

- He plays hardball politics.
[ترجمه گوگل] او سیاست هاردبال بازی می کند
[ترجمه ترگمان] او با سیاست hardball بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: difficult.

- She asked a lot of hardball questions during the interview.
[ترجمه گوگل] او در طول مصاحبه سؤالات هاردبال زیادی پرسید
[ترجمه ترگمان] او از بسیاری از سوالات hardball در طول مصاحبه سوال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. play hardball
(امریکا) دست بکار فعالیت پر رقابت و بی رحمانه شدن

2. I want us to play hardball on this issue.
[ترجمه گوگل]من می خواهم در این موضوع هاردبال بازی کنیم
[ترجمه ترگمان]من از ما می خوام که با این مساله مقابله کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's a nice guy, but he can play hardball when he needs to.
[ترجمه گوگل]او پسر خوبی است، اما در صورت نیاز می تواند هاردبال بازی کند
[ترجمه ترگمان]اون آدم خوبیه اما وقتی بهش نیاز داره میتونه باهاشون مقابله کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is playing hardball in a world dominated by men 20 years her senior.
[ترجمه گوگل]او در دنیایی که مردان ۲۰ سال از او بزرگتر هستند، هاردبال بازی می کند
[ترجمه ترگمان]او در حال بازی hardball در دنیایی است که مردان ۲۰ سال او را تحت سلطه خود درآورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was the same nasty hardball every workman knew to expect.
[ترجمه گوگل]این همان توپ سختی بود که هر کارگری انتظارش را داشت
[ترجمه ترگمان]هر کارگری می دانست که هر کارگری باید انتظار آن را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is playing hardball, but it is hardball of a sort familiar in these dealings.
[ترجمه گوگل]این بازی هاردبال است، اما به نوعی در این معاملات آشناست
[ترجمه ترگمان]این داره خشن بازی در میاره اما این یه جور آشنایی با این dealings
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Toymaker Mattel is getting ready to play hardball in an effort to persuade Hasbro to reconsider a merger.
[ترجمه گوگل]اسباب‌بازی Mattel در تلاش برای متقاعد کردن Hasbro برای تجدید نظر در مورد ادغام، آماده بازی کردن هاردبال می‌شود
[ترجمه ترگمان]Toymaker متل آماده ایفای نقش hardball در تلاش برای متقاعد کردن Hasbro برای تجدید نظر در ادغام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I don't propose this turn to policy hardball lightly.
[ترجمه گوگل]من این چرخش به سیاست هاردبال را ساده پیشنهاد نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من پیشنهاد نمی کنم که این بحث رو به آرامی انجام بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Banks are building up their capital by playing hardball with their customers.
[ترجمه گوگل]بانک ها سرمایه خود را با بازی سخت با مشتریان خود افزایش می دهند
[ترجمه ترگمان]بانک ها با بازی کردن با مشتریان خود سرمایه خود را می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mr. Lewis plays hardball. - Yes, yes, I do.
[ترجمه گوگل]آقای لوئیس هاردبال بازی می کند - بله، بله، دارم
[ترجمه ترگمان]آقای \"لوئیس\" داره خشن بازی می کنه بله، بله، میدونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do you want to hardball? I'm game.
[ترجمه گوگل]می خواهی هاردبال بازی کنی؟ من بازی هستم
[ترجمه ترگمان]میخوای خشن صحبت کنی؟ من بازی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It looks like our competitors want to play hardball.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد رقبای ما می خواهند هاردبال بازی کنند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که رقبای ما می خواهند hardball بازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So the Mayor wants to play hardball, and we're getting caught in a squeeze play.
[ترجمه گوگل]بنابراین شهردار می خواهد هاردبال بازی کند، و ما گرفتار یک بازی فشرده می شویم
[ترجمه ترگمان]پس شهردار میخواد خشن بازی کنه و ما گیر افتادیم تو بازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ah ye hardball hey? Thats just my game!
[ترجمه گوگل]آه تو هاردبال هی؟ این فقط بازی من است!
[ترجمه ترگمان]داری جدی می گی؟ این فقط بازیه منه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازی بیس بال (اسم)
baseball, hardball

انگلیسی به انگلیسی

• baseball (as opposed to softball)
hardball is the same as baseball; used when comparing it with softball.
if you say that people play hardball, you mean they are prepared to be very tough and forceful in order to get what they want; used in american english.
hardball can be used to describe methods which are very tough and forceful; used in american english.

پیشنهاد کاربران

بپرس