hard times

جمله های نمونه

1. Your forever friend gets you through the hard times,the sad times,and the confused times.
[ترجمه گوگل]دوست همیشگی شما، شما را در زمان‌های سخت، غمگین‌ها و زمان‌های سردرگم گذرانده است
[ترجمه ترگمان]دوست همیشگی تو، بارها و بارها و بارها و بارها و بارها و بارها تو را از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. True friends could get you through the hard times, the sad times, and the confused times.
[ترجمه گوگل]دوستان واقعی می‌توانند شما را در زمان‌های سخت، غمگین‌ها و زمان‌های سردرگم پشت سر بگذارند
[ترجمه ترگمان]دوستان واقعی می توانند شما را از زمان های سختی، زمان های غمگین و زمان گیج کننده به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Forever friend gets you through the hard times, the sad times,and the confused times.
[ترجمه گوگل]دوست همیشگی شما را در زمان‌های سخت، غمگین‌ها و زمان‌های سردرگم گذرانده است
[ترجمه ترگمان]دوست برای همیشه شما را از زمان های سختی، زمان های غمگین و زمان های گیج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hard times are forcing community colleges to turn away students.
[ترجمه گوگل]روزهای سخت، کالج‌های اجتماعی را مجبور می‌کند که دانشجویان را دور بزنند
[ترجمه ترگمان]زمان های سخت، دانشکده های اجتماعی را وادار به دور کردن دانش آموزان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We've had some hard times, but we've come through.
[ترجمه گوگل]ما روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم، اما از پس آن برآمدیم
[ترجمه ترگمان]ما اوقات سختی داشته ایم، اما از آن رد شده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had clearly fallen on hard times .
[ترجمه گوگل]او به وضوح در روزهای سختی افتاده بود
[ترجمه ترگمان]او به وضوح در دوران سختی سقوط کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They stuck together in hard times.
[ترجمه گوگل]آنها در روزهای سخت به هم چسبیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در دوران سختی به هم گیر کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The hard times foreseen by Nicholas senior now came.
[ترجمه گوگل]دوران سختی که نیکلاس ارشد پیش بینی کرده بود اکنون فرا رسیده است
[ترجمه ترگمان]روزه ای سختی که نیکلای ارشد پیش بینی می کرد اینک فرا می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It keeps families together during the hard times of the depression.
[ترجمه گوگل]خانواده ها را در دوران سخت افسردگی کنار هم نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]این کار خانواده ها را در دوران سخت افسردگی کنار هم نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As hard times turn to iron times this is an urgent question.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که روزهای سخت به دوران آهنین تبدیل می شوند، این یک سوال فوری است
[ترجمه ترگمان]با گذر زمان سخت به زمان های آهن، این یک سوال ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The model cities program fell on hard times soon after it began.
[ترجمه گوگل]برنامه شهرهای نمونه خیلی زود پس از شروع به روزهای سختی رسید
[ترجمه ترگمان]برنامه شهرهای مدل به زودی پس از شروع آن به شدت کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I assumed that if a person fell on hard times some one else in the wider family would rescue them.
[ترجمه گوگل]من تصور می‌کردم که اگر فردی در روزهای سختی بیفتد، یکی دیگر از اعضای خانواده او را نجات می‌دهد
[ترجمه ترگمان]من فرض کردم که اگر کسی به سختی دچار سقوط شود، شخص دیگری در خانواده گسترده تر می تواند آن ها را نجات دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hard times but the best times.
[ترجمه گوگل]روزهای سخت اما بهترین زمان ها
[ترجمه ترگمان] دوران سختی بود، اما بهترین اوقات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Now the speculators have hit hard times and are desperately trying to off-load the cars which have become millstones around their necks.
[ترجمه گوگل]اکنون دلالان روزهای سختی را پشت سر گذاشته‌اند و عاجزانه در تلاش هستند تا خودروهایی را که به سنگ آسیاب دور گردنشان تبدیل شده است، تخلیه کنند
[ترجمه ترگمان]حالا سفته بازان به سختی ضربه زده اند و ناامیدانه سعی می کنند ماشین هایی را که وزنه های سنگی دور گردنشان می شوند را بار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hard times did not provide the motivation.
[ترجمه گوگل]روزهای سخت انگیزه را فراهم نکردند
[ترجمه ترگمان]زمان سخت انگیزه را ارائه نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• difficult period, trying times, troubled times (caused by economic problems, etc.)

پیشنهاد کاربران

a time of difficulty
مضیغه _تنگنا - دوران سخت و مشکل
دوران سخت و ناخوشایند
دوران سخت

بپرس