اصطلاح "hard slog" به معنای **"کار یا تلاش سخت و طاقت فرسا"** است. این عبارت معمولاً برای توصیف وظایف یا پروژه هایی استفاده می شود که نیاز به تلاش و پشتکار زیادی دارند و ممکن است زمان بر و خسته کننده باشند.
... [مشاهده متن کامل]
### مثال ها:
1. **در محیط کاری**:
- "Completing the project was a hard slog, but we finally did it. "
- "تکمیل پروژه کار سخت و طاقت فرسایی بود، اما در نهایت انجامش دادیم. "
2. **در تحصیل**:
- "Studying for the final exams was a hard slog, but it paid off. "
- "مطالعه برای امتحانات نهایی کار سخت و طاقت فرسایی بود، اما نتیجه داد. "
3. **در ورزش**:
- "Training for the marathon was a hard slog, but crossing the finish line made it all worth it. "
- "تمرین برای ماراتن کار سخت و طاقت فرسایی بود، اما عبور از خط پایان همه چیز را ارزشمند کرد. "
این اصطلاح به ما یادآوری می کند که تلاش های سخت و مداوم می توانند به نتایج مثبت و موفقیت منجر شوند.
... [مشاهده متن کامل]
### مثال ها:
1. **در محیط کاری**:
- "تکمیل پروژه کار سخت و طاقت فرسایی بود، اما در نهایت انجامش دادیم. "
2. **در تحصیل**:
- "مطالعه برای امتحانات نهایی کار سخت و طاقت فرسایی بود، اما نتیجه داد. "
3. **در ورزش**:
- "تمرین برای ماراتن کار سخت و طاقت فرسایی بود، اما عبور از خط پایان همه چیز را ارزشمند کرد. "
این اصطلاح به ما یادآوری می کند که تلاش های سخت و مداوم می توانند به نتایج مثبت و موفقیت منجر شوند.
جونم در اومد
It was a hard slog to finish the project
جونم دراومد تا پروژه رو تکمیل کنم.
جونم دراومد تا پروژه رو تکمیل کنم.