hard sell

/ˈhɑːrdˈsel//hɑːdsel/

(فروشندگی کالا همراه با اصرار و ابرام) فروش با تلاش، فروش با فشار، کالاچپانی، فروشندگی باچرب زبانی وفشار، زورچپانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: hard-sell (adj.)
• : تعریف: an aggressive method or instance of selling or advertising; high-pressure salesmanship.

جمله های نمونه

1. They are making a hard sell.
[ترجمه گوگل]فروش سختی دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها فروش سختی را به فروش می رسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their salesmen are trained to go for the hard sell.
[ترجمه گوگل]فروشندگان آنها آموزش دیده اند تا به دنبال فروش سخت بروند
[ترجمه ترگمان]فروشنده های آن ها برای فروش سخت آموزش دیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They're certainly giving the book the hard sell, with advertisements every night on TV.
[ترجمه گوگل]آنها مطمئناً کتاب را با تبلیغات هر شب در تلویزیون پرفروش می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها قطعا این کتاب را هر شب در تلویزیون به سختی می فروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But AEs who could hard sell were still valued the most in the firm.
[ترجمه گوگل]اما AEهایی که به سختی می توانستند بفروشند همچنان در شرکت بیشترین ارزش را داشتند
[ترجمه ترگمان]اما AEs که می توانست فروش کند، هنوز به بیش ترین قیمت در شرکت ارزش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The multimillion-dollar hard sell for psychiatric drugs reflects a striking shift in attitudes toward mental illness.
[ترجمه گوگل]فروش سنگین چند میلیون دلاری داروهای روانپزشکی نشان دهنده تغییر چشمگیر نگرش نسبت به بیماری های روانی است
[ترجمه ترگمان]فروش سخت چند میلیون دلاری برای داروهای روانی نشان دهنده تغییر قابل توجه در نگرش نسبت به بیماری های روانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As most of this is regular no real hard sell is needed, though diplomacy would of course help.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که بیشتر این موارد عادی است، نیازی به فروش سخت واقعی نیست، اگرچه دیپلماسی مطمئنا کمک خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که اغلب این امری عادی نیست، نیاز به فروش واقعی وجود ندارد، هر چند که سیاست می تواند کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Brittan was giving the hard sell to a farmer.
[ترجمه گوگل]بریتان فروش سخت را به یک کشاورز می داد
[ترجمه ترگمان]Brittan به مزرعه دار فروخته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even prevention is a hard sell in a political environment.
[ترجمه گوگل]حتی پیشگیری نیز در یک محیط سیاسی کاری سخت است
[ترجمه ترگمان]حتی پیش گیری نیز در یک محیط سیاسی بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No longer were its hard sell tactics acceptable.
[ترجمه گوگل]دیگر تاکتیک‌های فروش سخت آن قابل قبول نبود
[ترجمه ترگمان]دیگر تاکتیک های فروش آن ها قابل قبول نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's success could be put down to the hard sell.
[ترجمه گوگل]موفقیت آن را می توان با فروش سخت پایین آورد
[ترجمه ترگمان]این موفقیت را می توان به فروش سخت رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was a city where piety and the hard sell met.
[ترجمه گوگل]شهری بود که در آن تقوا و سخت فروشی به هم می رسید
[ترجمه ترگمان]شهری بود که در آن تقوا و فروش سخت دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Trainees at the hard sell futures firms, for instance, have been encouraged to learn still less about the markets.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، کارآموزان در شرکت‌های آتی فروش سخت تشویق شده‌اند که کمتر در مورد بازارها بیاموزند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال کارآموزان در فروش سخت شرکت های پیش خرید کننده، تشویق شده اند که هنوز کم تر در مورد بازارها یاد بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Selling a smaller tax cut could be a hard sell to a large block of conservative lawmakers.
[ترجمه گوگل]فروش کاهش مالیات کمتر می تواند فروش سختی برای بلوک بزرگی از قانونگذاران محافظه کار باشد
[ترجمه ترگمان]فروش یک کاهش مالیاتی کوچک تر می تواند به سختی به یک بلوک بزرگ از قانونگذاران محافظه کار فروخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fifteen years ago, California wines were a hard sell; everyone wanted French wines.
[ترجمه گوگل]پانزده سال پیش، شراب های کالیفرنیا فروش زیادی داشتند همه شراب های فرانسوی می خواستند
[ترجمه ترگمان]پانزده سال پیش، شراب های کالیفرنیا فروش سختی داشتند؛ همه می خواستند شراب فرانسوی بخرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You can not both chair the meeting and hard sell an idea to members.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید هم جلسه را اداره کنید و هم یک ایده را به سختی به اعضا بفروشید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید هر دو صندلی را بگیرید و به سختی یک ایده به اعضای دیگر بفروشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• the hard sell is a method of selling in which the salesperson puts a lot of pressure on someone to make them buy something. singular noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. i don't like his hard sell approach.

پیشنهاد کاربران

مترادف با:
tough sell
not an easy sell
طبق فرهنگ لانگمن:
. Something that it is difficult to persuade people to buy or accept
مثال:
. This tax increase is going to be a hard sell to voters
کار شاق
کالایی را به کسی انداختن
روش فروش با تحت فشار گذاشتن خریدار برای اجبار به خرید کردن - جنس کم فروش و کم طرفدار
1 - something that is difficult to�sell�or make�popular
2 - when someone uses a lot of pressure to get you to buy something or�persuade�you to do something

کاری که به سختی می توان پذیرفت یا دیگری را برای انجام آن متقاعد کرد

بپرس