hard nosed


(عامیانه) سرسخت،یکدنده،خودرای،لجباز، زرنگ و واقع بین،ارغه،پشت هم انداز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: tough and practical; hardheaded.
مترادف: hardheaded, practical, tough
متضاد: sentimental
مشابه: down-to-earth, hard-bitten, pragmatic, shrewd

- The boss is rather hard-nosed and doesn't find it hard to lay workers off when the company is not showing profit.
[ترجمه علی] رییس نسبتا قاطعی است و اخراج کارگران رو وقتی که شرکت سود ندارد کار سختی نمی داند.
|
[ترجمه گوگل] رئیس نسبتاً سخت گیر است و وقتی شرکت سودی نشان نمی دهد، اخراج کارگران برایش سخت نیست
[ترجمه ترگمان] رئیس نسبتا بینی گرا است و هنگامی که شرکت سود نمی برد، کار کردن کارگران را به سختی انجام نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• hard-nosed people are tough and realistic, and take decisions on practical grounds rather than emotional ones; an informal word.

پیشنهاد کاربران

واقع بینانه
William Odom, Brzezinski’s military assistant, recognised that the time had come for “hardnosed analysis about the internal situation” of Iran.
منطقی ، واقع گرا
مبتکر و خوش فکر و زرنگ
مصمم ، قاطع، سمج ، سخت گیر، پوست کلفت، سرسخت
خودرای ، لجباز ، یکدنده ، کله شق
بی عاطفه و بی ملاحظه ، کینه جو
تسلیم ناپذیر، سرسخت، راسخ ، مصمم، با اراده، واقع بین و عمل گرا
Determined, though - minded,
unbending, stubborn, uncompromising, though, focused, realistic and practical
her long - standing reputation as a hard - nosed, fearless journalist

بپرس