hard boiled

/ˈhɑːrdˌbɔɪld//hɑːdboɪld/

(تخم مرغ) سفت پز (در آب جوش)، آب پز (و کاملا سفت)، سخت جوشیده، درمورد تخم مره زیاد سفت شده، سفت، سفت پز، پرتعصب، سرسخت وخشن سفت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of an egg, boiled in the shell until firm all the way through. (Cf. soft-boiled.)
متضاد: soft-boiled

- There are slices of hard-boiled egg in the salad.
[ترجمه گوگل] برش هایی از تخم مرغ آب پز در سالاد وجود دارد
[ترجمه ترگمان] تکه های تخم مرغ آب پز شده در سالاد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) not swayed by sentiment; realistic.
متضاد: sentimental, soft-boiled

- He was a hard-boiled detective and his client's sad story didn't move him in the least.
[ترجمه سید عباس حسینی] او یک کارگاه سرسخت بود و داستان غم انگیز موکلش به هیچ وجه او را تحت تاثیر قرار نداد.
|
[ترجمه گوگل] او یک کارآگاه سرسخت بود و داستان غم انگیز موکلش او را تحت تأثیر قرار نداد
[ترجمه ترگمان] او یک کارآگاه سفت و آب پز بود و داستان غم انگیز موکلش او را به هیچ وجه تکان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• made hard through boiling in water (of eggs); rough, tough (slang); hardened by experience; practical
a hard-boiled egg has been boiled in its shell until the yolk and the white are hard.

پیشنهاد کاربران

تخم مرغ آب پزی که درست به اندازه پخته شده باشد.
Hard - boiled /ˌhɑːdˈbɔɪld/ ( adj ) – meaning s:
1. ( of an egg ) boiled until the white and the yolk are solid.
تخم مرغ سفت، بگونه ای که سفیده و زرده بر اثر جوشیدن کاملا به شکل جامد درآیند.
Example 1: 👇
...
[مشاهده متن کامل]

The hearty breakfast includes hot oatmeal, seasonal fruit, hard - boiled eggs.
صبحانه مقوی شامل بلغور جو دوسر داغ، میوه های فصلی، تخم مرغ سفت می شود.
Example 2: 👇
Make double batches of rice, pasta, baked potatoes, hard - boiled eggs and chili.
دو لایه از برنج، ماکارونی، سیب زمینی پخته، تخم مرغ سفت و چیلی درست کنید.
2. ( of a person, thing or approach ) tough, realistic and cynical like realistic style of detective fiction.
شخصی که محکم، جدی، واقع گرا و بدبین مانند کارآگاه های سبک رئالیستی داستان پلیسی است؛ آدم سر سخت؛ فرد یکدنده
Example 1: 👇
The guy is a hard - boiled Hollywood producer.
این مرد یک تهیه کننده سرسخت هالیوود است.
Example 2: 👇
The hard - boiled reporters in attendance look on in astonishment.
خبرنگاران یکدنده و پیگیرِ حاضر، با حیرت نگاه می کنند.
Example 3: 👇
CHRISTOPHER ( Rising ) : My dears, how melodramatic. He’s very attractive, isn’t he? I do admire the police. So stern and hardboiled. Quite a thrill, this whole business. Three Blind Mice. How does the tune go? ( He whistles or hums it. )
MRS. BOYLE: Really, Mr. Wren!
CHRISTOPHER: Don’t you like it? ( He moves to Left of MRS. BOYLE. ) But it’s a signature tune—the signature of the murderer. Just fancy what a kick he must be getting out of it.
* The Mousetrap - a play by Agatha Christie
کریستوفر [در مورد کارآگاه تاتِر صحبت می کند]: عزیزان من، چقدر ملودراماتیک است. بنظرم خیلی جذاب است، اینطور نیست؟ من پلیس رو تحسین می کنم. خیلی سخت گیر و جدی است. کاملاً هیجان انگیز است، کل این اتفاق. سه موش کور. آهنگ چطور پیش می رود؟ ( او سوت می زند یا زمزمه می کند. )
خانم بویل: واقعاً که آقای رن!
کریستوفر: دوست ندارید؟ ( او به سمت چپ خانم بویل حرکت می کند. ) اما این یک آهنگ - امضا است - امضای قاتل. فقط دارم فکر می کنم به چه شکلی قاتل از این آهنگ - امضا به بیرون پرت می شود ( خود را نشان می دهد ) .
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #تله موش، # اثر آگاتا کریستی

hard boiled
منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/hard-boiled
ژانری از ادبیات جنایی که در اروپا ترویج یافت. در این چهارچوب، قهرمان داستان از افرادِ عادی عملکرد خیلی بهتری دارد. مثل شرلاک هلمز، پویرو و. . .
بی رحم. . . خشن. . . در ژانر جنایی - اکشن به افرادی که بدون احساسی در چهره شان کار را انجام میدهند گفته میشود.
ژانر خشن
زبردست . . . . ماهر

بپرس