🔹 معادل فارسی: احساسات منفی در دل داشتن | کینه یا دلخوری پنهان نگه داشتن | رنجش درونی داشتن | دل چرکین بودن
🔹 مثال ها:
She has been harboring ill feelings toward her ex - boyfriend since their breakup. از زمان جدایی شون، نسبت به دوست پسر سابقش احساسات منفی در دل داشته.
... [مشاهده متن کامل]
Life is too short to harbor ill feelings toward anyone. زندگی خیلی کوتاهه برای اینکه نسبت به کسی دل چرکین باشی.
He apologized, so I don’t harbor any ill feelings anymore. عذرخواهی کرد، پس دیگه هیچ دلخوری ای ندارم.
🔹 مترادف ها: hold a grudge | bear resentment | nurse bitterness | feel hostility | harbor ill will
🔹 مثال ها:
She has been harboring ill feelings toward her ex - boyfriend since their breakup. از زمان جدایی شون، نسبت به دوست پسر سابقش احساسات منفی در دل داشته.
... [مشاهده متن کامل]
Life is too short to harbor ill feelings toward anyone. زندگی خیلی کوتاهه برای اینکه نسبت به کسی دل چرکین باشی.
He apologized, so I don’t harbor any ill feelings anymore. عذرخواهی کرد، پس دیگه هیچ دلخوری ای ندارم.
🔹 مترادف ها: hold a grudge | bear resentment | nurse bitterness | feel hostility | harbor ill will