1. happiness heightened the ruddiness of her cheeks
خوشحالی سرخی گونه های او را بیشتر کرد.
2. consummate happiness
خوشبختی (شادی) در حد کمال
3. my happiness depends on the happiness of my children
خوشی من بستگی به خوشی فرزندانم دارد.
4. sorrow counterpoising happiness
غمی که شادی را خنثی می کند
5. a smile marking happiness
لبخندی به نشانه ی خوشحالی
6. his cup of happiness was brimful
جام سعادتش لبریز بود.
7. in pursuit of happiness
در جستجوی خوشبختی
8. money doesn't bring happiness
پول خوشحالی نمی آورد.
9. the feel of happiness
احساس خوشی
10. the search for happiness
جستجوی خوشبختی
11. to will another's happiness
خواستار خوشی دیگری شدن
12. an exterior appearance of happiness
ظاهری حاکی از شادی
13. he was satiated with happiness
خوشی زیر دلش زد.
14. money does not bring happiness
پول،خوشی نمی آورد.
15. to equate wealth with happiness
ثروت را با خوشبختی برابر دانستن
16. the students' laughter indicated their happiness
خنده ی شاگردان شادی آنها را نشان می داد.
17. we all seek success and happiness
همه ی ما در پی کامیابی و شادکامی هستیم.
18. he gives no outward sign of happiness
او نشانه ی آشکاری از شادی بروز نمی دهد.
19. she was bereft of hope or happiness
او از امید یا خوشی بی بهره بود.
20. wealth can not be identified with happiness
ثروت را نمی توان با خوشی یکی دانست.
21. i have never been in a community where happiness was so tangible
هرگز در جامعه ای نبوده ام که شادی آن چنین محسوس باشد.
22. When something sensational happens to us, sharing the happiness of the occasion with friends intensifies our joy. Conversely, in times of trouble and tension, when our spirits are low, unburdening our worries and fears to compassionate friends alleviates the stress.
[ترجمه گوگل]وقتی اتفاقی هیجان انگیز برای ما می افتد، تقسیم شادی آن مناسبت با دوستان، شادی ما را تشدید می کند برعکس، در مواقع سختی و تنش، زمانی که روحیه ما ضعیف است، رها کردن نگرانیها و ترسهایمان به دوستان دلسوز، استرس را کاهش میدهد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که چیزی هیجان انگیز برای ما اتفاق می افتد، به اشتراک گذاری شادی موقعیت با دوستان، شادی ما را تشدید می کند در مقابل، در زمان دردسر و تنش، وقتی روحیه ما کم است، نگرانی و نگرانی ما را به کاهش استرس و استرس تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. Happiness is beneficial for the body, but it is grief that develops the powers of the mind.
[ترجمه گوگل]شادی برای بدن مفید است، اما غم و اندوه است که قوای ذهن را توسعه می دهد
[ترجمه ترگمان]شادی برای بدن مفید است، اما اندوه است که قدرت ذهن را توسعه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Happiness takes no account of time.
[ترجمه گوگل]خوشبختی زمان را در نظر نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]شادی، زمان را به حساب نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. Riches do not always bring happiness.
[ترجمه گوگل]ثروت همیشه خوشبختی نمی آورد
[ترجمه ترگمان]ریچز همیشه شادی را به ارمغان نمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. Happiness lies not in the mere possession of money ; it lies in the joy of achievement, in the thrill of creative effort.
[ترجمه گوگل]خوشبختی فقط در داشتن پول نیست در لذت موفقیت، در هیجان تلاش خلاق نهفته است
[ترجمه ترگمان]شادی در تملک پول نیست؛ در لذت رسیدن به هیجان، در هیجان تلاش خلاقانه نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید