happened

جمله های نمونه

1. he happened on a cottage hidden in the forest
او به کلبه ای برخورد که در جنگل از نظر پنهان بود.

2. i happened to find it
اتفاقا آن را پیدا کردم.

3. it happened at night
در هنگام شب اتفاق افتاد.

4. it happened even as i predicted
درست همان طور که پیش بینی کردم اتفاق افتاد.

5. it happened round four o'clock
حدود ساعت چهار رخ داد.

6. nothing happened
هیچ اتفاقی نیافتاد.

7. that accident happened when i was on duty
آن تصادف هنگامی که من سر کار بودم روی داد.

8. the accident happened in this place
تصادف در اینجا اتفاق افتاد.

9. drought and deluge happened alternately
خشکسالی و سیل و توفان به تناوب روی می داد.

10. what could have happened is still a moot problem
آنچه که ممکن بود اتفاق بیافتد هنوز هم مسئله ی قابل بحثی است.

11. her account of what happened tallies with yours
شرحی که او از ماوقع می دهد با شرح شما تطبیق می کند.

12. yesterday, a curious thing happened
دیروز اتفاق عجیبی روی داد.

13. a straightforward account of what happened
شرح صادقانه ی ماوقع

14. his version of what had happened
برداشت او از آنچه که اتفاق افتاده بود

15. i am ignorant of what happened
از آنچه که گذشت بی خبرم.

16. a freak storm that had not happened for centuries
طوفانی غیرعادی که قرن ها اتفاق نیفتاده بود.

17. he is not blamable for what happened
آنچه که اتفاق افتاد تقصیر او نیست.

18. i turned the switch, but nothing happened
سویچ را زدم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد.

19. she knows little of what has happened
او درباره ی آنچه که روی داده است اطلاعات کمی دارد.

20. we were close to when it happened
وقتی که آن رویداد اتفاق افتاد ما در آن حوالی بودیم.

21. he took full note of what had happened
کاملا متوجه شد که چه روی داده بود.

22. she took no notice of what had happened
متوجه آنچه که روی داده بود نشد.

23. sit yourself down and tell us what happened
قرار بگیر و بگو چه شد!

24. he gave a detailed account of what had happened
او آنچه را که رخ داده بود به تفصیل شرح داد.

25. he gave an exact account of what had happened
او شرح دقیقی درباره ی آنچه که روی داده بود داد.

26. i can detail for you everything that has happened
می توانم آنچه را که روی داده است مو به مو برایتان بگویم.

27. i tremble to think of what might have happened
هر وقت فکر احتمال آن رویداد را می کنم لرزه بر اندامم می افتد.

28. i cannot yet form an accurate picture of what happened
هنوز نمی توانم آنچه را که اتفاق افتاد دقیقا در نظرم مجسم کنم.

پیشنهاد کاربران

تصادف
اتفاق افتادن پیش آمدن رخ دادن روی دادن واقع شدن
اتفاق
بطور اتفاقی
۱. اتفاقی که به طور ناگهانی افتاده یا می افتد.
۲. ۲۰درصد مواقع هم معنی حالی شدن یا اینکه ( فهماندن ) میده

What happened to Monday
پی شد
اتفاق افتادن
قبلا اتفاق افتاده

بپرس