happen to


قسمت (کسی) بودن، به سر کسی آمدن، (برای کسی) رخ دادن، اتفاقا بودن

جمله های نمونه

1. It was a terrible thing to happen to someone so young.
[ترجمه گوگل]اتفاق وحشتناکی بود که برای یک فرد جوان اتفاق افتاد
[ترجمه ترگمان]اتفاق بدی برای کسی افتاد که خیلی جوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You don't happen to recall his name, do you?
[ترجمه گوگل]اتفاقا اسمش را به خاطر نمی آورید، نه؟
[ترجمه ترگمان]تو که نمی خوای اسمش رو به یاد بیاری، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Do drop in if you happen to be passing!
[ترجمه گوگل]اگر در حال عبور هستید وارد شوید!
[ترجمه ترگمان]اگر از اینجا رد شوید، وارد شوید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Children will play wherever they happen to be.
[ترجمه گوگل]بچه ها هر جا که باشند بازی خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]کودکان هر جا که بخواهند بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'd hate anything to happen to him.
[ترجمه گوگل]من از هر اتفاقی برای او متنفرم
[ترجمه ترگمان]من از هر اتفاقی که برای اون بیفته متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Miracles happen to those who believe in them.
[ترجمه گوگل]معجزات برای کسانی اتفاق می افتد که به آنها ایمان دارند
[ترجمه ترگمان]برای کسانی که به آن ها اعتقاد دارند، معجزه ای می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Life doesn't just happen to you; you receive everything in your life based on what you've given.
[ترجمه گوگل]زندگی فقط برای شما اتفاق نمی افتد شما همه چیز را در زندگی خود بر اساس آنچه داده اید دریافت می کنید
[ترجمه ترگمان]زندگی فقط برای تو اتفاق نمی افته، تو همه چیز رو در زندگی تو براساس چیزهایی که بهم دادی دریافت می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tom, do u happen to know Mary's phone number?
[ترجمه گوگل]تام، آیا شماره تلفن مری را می دانی؟
[ترجمه ترگمان]تام، شماره موبایل مری رو بلدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do not wait for good things to happen to you. You need to walk towards happiness.
[ترجمه گوگل]منتظر اتفاقات خوب نباش باید به سمت خوشبختی قدم برداری
[ترجمه ترگمان] منتظر اتفاقات خوبی که برات بیفته صبر نکن تو باید با خوشحالی راه بری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can't sleep out; anything might happen to you.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید بیرون بخوابید ممکن است هر اتفاقی برای شما بیفتد
[ترجمه ترگمان]تو که نمی توانی بخوابی، هر اتفاقی ممکن است برایت بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do you happen to know his new telephone number?
[ترجمه گوگل]آیا شماره تلفن جدید او را می دانید؟
[ترجمه ترگمان]شماره تلفنش رو می دونید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. "Why do these things always happen to me?" is a rhetorical question.
[ترجمه گوگل]"چرا این چیزها همیشه برای من اتفاق می افتد؟" یک سوال بلاغی است
[ترجمه ترگمان]\"چرا این چیزها همیشه برای من اتفاق می افتد؟\" سوال بدیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He told me in lurid detail what would happen to me.
[ترجمه گوگل]او با جزئیات بسیار به من گفت که چه اتفاقی برای من خواهد افتاد
[ترجمه ترگمان]او به من گفت که چه اتفاقی برای من خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What would happen to your family if you were to die in an accident?
[ترجمه گوگل]اگر در تصادف بمیرید چه اتفاقی برای خانواده شما می افتد؟
[ترجمه ترگمان]اگه تو یه حادثه بمیری چه بلایی سر خانوادت میاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

- نا سلامتی
You happent to be my freind
تو ناسلامتی دوست منی!
- احیانا، یک وفتی
If you happen to see her, ask him to call me
اگر احیانا /یه وقتی دیدیش ازش بخواه به من زنگ بزنه
از آب درآمدن
Ali happen to my boss in the end.
آخرش علی رییسم از آب دراومد
احیاناً
احیاناً
Example: Do you happen to know that person?
❌ تصادفاً آن فرد را می شناسی؟
✅ احیاناً آن فرد را می شناسی؟
البته در ادامه ی کامنت قبلیم بگم که بسته به جمله، قبل از should هم می تونه if بیاد. که باز هم بستگی به جمله داره:
If anyone should call, please answer
اگه کسی احیانا زنگ زد، لطفا جواب بده.
یکی از معنیش احیانا و اگر هستش؛ مثل should که اون هم یکی از معانیش همینه.
البته اینطور متوجه شدم که اگه happen to رو بخوایم این مدلی معنی کنیم، باید قبلش if بیاریم؛ در حالی که should به تنهایی همچین معنی رو می ده:
...
[مشاهده متن کامل]

I pledge to defend my country against all enemies, foreign and domestic. Should this cause
!claim my life; so be it
I pledge to defend my country against all enemies, foreign and domestic. If this cause happen
!to claim my life so be it
من قسم می خورم که از کشورم در برابر تمامی دشمنان؛ چه داخلی چه خارجی، محافظت کنم. اگر این ارمان جانم را بگیرد، مهم نیست. ( اگر این ارمان جانم را بگیرد، به درک )

happen to someone/something
If something happens to someone or something, it has an effect on him, her, or it
اگر اتفاقی برای کسی یا چیزی بیفتد، روی آن فرد یا آن چیز اثر می گذارد
به سر کسی آمدن، ( برای کسی ) رخ دادن
...
[مشاهده متن کامل]

I don't know what I'd do if anything happened to him ( = if he was hurt, became ill, or died ) .
What happened to your jacket? There's a big rip in the sleeve.
What's happened to my pen? ( = Where is it? ) I put it down there a few moments ago.
What's happened to Jamie? He used to be such a charming young man.
Researchers are monitoring what happens to patients after they take the drug.
I don't know what happened to this house that could have caused so much damage to the foundation.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/happen-to
تبدیل شدن
شدن
یکی از معانی نادر happen to ترجمه این عبارت معادل نا سلامتی است.
You happen to be brothers
ناسلامتی شما برادر هستین.
این معادل متاسفانه گاهی مورد توجه مترجمان تازه کار قرار نمی گیرد.
از قضا، به طور اتفاقی
و در مورد درخواست مودبانه به معنیه ( احیانا ) هستش، منتها لهنه شما بایستی از رو احترام باشه.
Happen to V
در معنای فعلی: اتفاق افتادن ، مواجه شدن
در معنای قیدی: تصادفا ، اتفاقاً
احتمالا
if you happen to get into trouble, call me
اگر احتمالا در دردسر افتادید به من زنگ بزنید
از سرِ اتفاق . . .
اتفاقی
اگر ممکنه
اگه امکانش است
( برای درخواست مودبانه از کسی به کار مییره )
مترادف by any chance

احیانا
اگه احیانا راب رو دیدی بهش بگو من امشب دیر میام
If you happen to see Rob, tell him I'll be late home tonight
تصادفا ، برحسب تصادف/اتفاق
از قضا
اتفاقاً
به طور مثال:
Did she happen to mention weather she would be coming?
ترجمه:
آیا او اتفاقاً اشاره کرد که خواهد آمد؟
اتفاق افتادن
صورت گرفتن عملی به طور اتفاقی
مثال: I happened to see him in town
به طور اتفاقی او را در شهر دیدم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس