فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: happens, happening, happened
حالات: happens, happening, happened
• (1) تعریف: to take place; occur.
• مترادف: come to pass, fall, occur, pass, take place
• مشابه: arise, be, befall, betide, come, ensue, eventuate, give, transpire
• مترادف: come to pass, fall, occur, pass, take place
• مشابه: arise, be, befall, betide, come, ensue, eventuate, give, transpire
- Many accidents have happened at this street corner.
[ترجمه ستاره] تصادفات رانندگی زیادی در این کنج خیابان رخ داده است|
[ترجمه گوگل] تصادفات زیادی در این گوشه خیابان اتفاق افتاده است[ترجمه ترگمان] حوادث بسیاری در این گوشه خیابان رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We can't predict what will happen in our lives.
[ترجمه گوگل] ما نمی توانیم پیش بینی کنیم که در زندگی ما چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه ترگمان] ما نمی توانیم پیش بینی کنیم که در زندگی ما چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما نمی توانیم پیش بینی کنیم که در زندگی ما چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You broke your leg? When did that happen?
[ترجمه ftm] پاهات شکسته؟کی این اتفاق افتاد|
[ترجمه کیارش فدایی] پایت شکست؟ کِی این اتفاق افتاد؟|
[ترجمه گوگل] پایت شکست؟ کی اتفاق افتاد؟[ترجمه ترگمان] تو پاهات رو شکستی؟ کی این اتفاق افتاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to occur or take place by chance or coincidence.
• مترادف: chance
• مترادف: chance
- These things happen; there isn't always a reason.
[ترجمه گوگل] این اتفاقات می افتد؛ همیشه دلیلی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان] این چیزها همیشه یک دلیلی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این چیزها همیشه یک دلیلی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to encounter by chance (usu. fol. by on or upon).
• مترادف: chance, stumble
• مشابه: bump into, come, hit, run across
• مترادف: chance, stumble
• مشابه: bump into, come, hit, run across
- I happened upon him this morning in the park.
[ترجمه کیارش فدایی] امروز صبح به صورت اتفاقی در پارک به او برخوردم ( او را دیدم )|
[ترجمه گوگل] امروز صبح در پارک با او اتفاق افتاد[ترجمه ترگمان] امروز صبح توی پارک بهش سر زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to have the accidental lot, luck, or misfortune (to be in a specified situation or do something specified); chance.
- A deer just happened to be in the road at the moment we came around the curve.
[ترجمه گوگل] در لحظه ای که ما به پیچ آمدیم، اتفاقاً یک آهو در جاده بود
[ترجمه ترگمان] در آن لحظه یک گوزن تصادفا در جاده بود که ما دور تا دور زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در آن لحظه یک گوزن تصادفا در جاده بود که ما دور تا دور زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My next door neighbor and I happened to get seats right next to each other on the plane.
[ترجمه کیارش فدایی] صندلی من و همسایه بغلی ام در هواپیما به صورت تصادفی کنار یکدیگر بود.|
[ترجمه گوگل] من و همسایه همسایهام در هواپیما دقیقاً در کنار یکدیگر صندلیها را به دست آوردیم[ترجمه ترگمان] همسایه بغلی من و همسایه کنار همدیگه روی هواپیما نشسته بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Aren't we lucky? I just happen to have a cork screw in my pocket.
[ترجمه گوگل] آیا ما خوش شانس نیستیم؟ من فقط یک پیچ چوب پنبه ای در جیبم دارم
[ترجمه ترگمان] خوش شانس نیستیم؟ من فقط یه پیچ چوب پنبه توی جیبم دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خوش شانس نیستیم؟ من فقط یه پیچ چوب پنبه توی جیبم دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It happened that he and his ex-wife had both reserved tables at the restaurant on the same night.
[ترجمه گوگل] این اتفاق افتاد که او و همسر سابقش هر دو میز رستوران را در یک شب رزرو کرده بودند
[ترجمه ترگمان] اتفاق افتاد که او و همسر سابقش هر دو میز رزرو شده در یک شب را در رستوران داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اتفاق افتاد که او و همسر سابقش هر دو میز رزرو شده در یک شب را در رستوران داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The cafe was extremely busy, but there happened to be a table just opening up as we arrived.
[ترجمه گوگل] کافه بسیار شلوغ بود، اما اتفاقاً با رسیدن ما، میزی باز شد
[ترجمه ترگمان] کافه خیلی شلوغ بود، اما وقتی رسیدیم، می زی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کافه خیلی شلوغ بود، اما وقتی رسیدیم، می زی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید