haply

/ˈhæpli//ˈhæpli/

معنی: شاید، احتمالا، تصادفا
معانی دیگر: (قدیمی)، اتفاقا، بلکه

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: by chance; fortuitously; perhaps.

جمله های نمونه

1. Haply I think on thee, and then my state.
[ترجمه علیرضا مولائی ابهر] خوشا به حال من به تو فکر می کنم و سپس به وضعیت خودم.
|
[ترجمه گوگل]خوشا به حال من به تو فکر می کنم و سپس به وضعیت خودم
[ترجمه ترگمان]به هر حال من به تو فکر می کنم، و بعد از این وضع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Lest haply if they of Macedonia come with me, and find you unprepared, we (that we say not, ye) should be ashamed in this same confident boasting.
[ترجمه گوگل]مبادا اگر مقدونیه‌ها با من بیایند و شما را ناآماده بیابند، ما (که نمی‌گوییم شما) از همین لاف‌های مطمئن شرمنده شویم
[ترجمه ترگمان]از بیم اینکه مبادا مردم مقدونیه با من بیایند و شما را غافلگیر کنند، ما (که می گوییم نه، تو باید از این لاف و گزاف ashamed
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And haply of our old acquaintance tell.
[ترجمه گوگل]و شاید از آشنای قدیمی ما بگویید
[ترجمه ترگمان]و دوست و آشناه ای قدیمی ما به او گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Make answer Muse, wilt thou not haply say.
[ترجمه گوگل]جواب موز را بده، شاید نخواهی گفت
[ترجمه ترگمان]به Muse جواب بده، مگر نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Or haply cut me short for good? Or leave me here as now.
[ترجمه گوگل]یا شاید برای همیشه کوتاهم کن؟ یا منو مثل الان اینجا بذار
[ترجمه ترگمان]یا مرا برای همیشه کوتاه کند؟ یا همین الان منو اینجا تنها بذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If, haply, thro' a dream to peep.
[ترجمه گوگل]اگر، شاید، از طریق یک رویا به نگاه کردن
[ترجمه ترگمان]بلکه بر استی رویایی بود که از خواب بیدار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Haply I may remember, And haply may forget.
[ترجمه گوگل]خوشحالم که شاید به یاد بیاورم و شاید فراموش کنم
[ترجمه ترگمان]شاید به خاطر داشته باشد که ممکن است به خاطر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then haply I may, be here.
[ترجمه گوگل]پس شاید من اینجا باشم
[ترجمه ترگمان]پس شاید من اینجا باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Verily many things are wondrous, and haply tales decked out with cunning fables beyond the truth make false men's speech concerning them.
[ترجمه گوگل]به راستی که بسیاری از چیزها شگفت‌انگیز هستند، و چه بسا داستان‌هایی که با افسانه‌های حیله‌گرانه فراتر از حقیقت تزئین شده‌اند، سخنان نادرست را در مورد آنها به وجود می‌آورند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت بسیاری از چیزها شگفتی انگیز است و داستان هایی که درباره حقیقت دروغ گفتن مردان دروغ گو درباره آن ها نقل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And haply may forget.
[ترجمه گوگل]و شاید فراموش شود
[ترجمه ترگمان]شاید او فراموش کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And haply I may forget.
[ترجمه گوگل]و شاید فراموش کنم
[ترجمه ترگمان]و شاید هم فراموش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Haply I may remember.
[ترجمه گوگل]خوشحالم شاید یادم بیاد
[ترجمه ترگمان]شاید به یاد داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Serve your Lord who created you and those before you; haply ye may fear!
[ترجمه گوگل]پروردگارت را بپرست که تو و پیشینیان را آفریده است شاید بترسید!
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر که تو و آن هایی را که پیش از تو خلق کرده بود خدمت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And seeing a fig tree afar off having leaves, he came, if haply he might find any thing thereon: and when he came to it, he found nothing but leaves; for the time of figs was not yet.
[ترجمه گوگل]و چون درخت انجیرى را از دور دید كه برگ داشت، آمد، شاید در آن چیزى بیابد، و چون به آن رسید جز برگ چیزى نیافت زیرا زمان انجیر هنوز نرسیده بود
[ترجمه ترگمان]و با دیدن یک درخت انجیر از دور، او آمد، اگر او می توانست چیزی را بر آن داشته باشد؛ و هنگامی که به آن رسید، چیزی جز برگ ها پیدا نکرد؛ چون انجیر در آن موقع هنوز نرسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شاید (قید)
likely, belike, perhaps, maybe, probably, perchance, haply, mayhap

احتمالا (قید)
likely, belike, maybe, presumably, haply

تصادفا (قید)
haply, hit-or-miss, en passant

انگلیسی به انگلیسی

• possibly, by chance

پیشنهاد کاربران

بپرس