hap

/ˈhæp//hæp/

معنی: سرنوشت، قضا، روی دادن، اتفاق افتادن
معانی دیگر: بخت، قسمت، (قدیمی) رویداد (به ویژه ناگوار)، واقعه، (اتفاقا) روی دادن، رخ دادن، (انگلیس - محلی)، پوشاندن (با لحاف و غیره)، پوشش، بالا پوش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: chance or luck.

(2) تعریف: something that happens, esp. by chance.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: haps, happing, happed
• : تعریف: to happen, esp. by chance.

- It may hap that we will return.
[ترجمه سیدمحمدباقرمحمدی] تو زبان تالشی مردم ماسال، وقتی خودرویی درحال حرکت هست به عقب یا جلو، برای متوقف کردنش جوری که راننده بشنوه میگن هاپ
|
[ترجمه گوگل] ممکن است برگردیم
[ترجمه ترگمان] ممکنه اتفاق بیفته که ما بر می گردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The good or ill hap of a good or ill wife.
[ترجمه گوگل]اتفاق خوب یا بد یک همسر خوب یا بد
[ترجمه ترگمان]خبر خوب یا بد زن خوب یا بد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I happed on her in the street yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز تو خیابون باهاش ​​برخورد کردم
[ترجمه ترگمان]دیروز در خیابان با او حرف زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How can I do if it so happed?
[ترجمه sara] اگه اون اتفاق بیافته چیکار باید بکنم؟
|
[ترجمه گوگل]اگر چنین اتفاقی افتاد چگونه می توانم انجام دهم؟
[ترجمه ترگمان]چطور می توانم این کار را بکنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This reflected the stability of HAP sol of surface modification.
[ترجمه گوگل]این منعکس کننده پایداری سل HAP اصلاح سطح است
[ترجمه ترگمان]این مساله نشان دهنده پایداری hap sol سطحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What major event hap - pened on September 2001 in the United States?
[ترجمه گوگل]چه رویداد مهمی در سپتامبر 2001 در ایالات متحده رخ داد؟
[ترجمه ترگمان]کدام رویداد مهم در سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا اتفاق افتاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Take the lot of the hap - piest - it is a tangled yarn.
[ترجمه گوگل]قرعه هاپ - پیست را بگیرید - نخ درهم است
[ترجمه ترگمان]و گفت: این داستان خیلی عجیب و غریب به نظر می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hydroxyapatite(HAP)powder was prepared from calcium nitrate and phosphoric acid by homogeneous precipitation method.
[ترجمه گوگل]پودر هیدروکسی آپاتیت (HAP) از نیترات کلسیم و اسید فسفریک به روش رسوب همگن تهیه شد
[ترجمه ترگمان]پودر hydroxyapatite (hap)از نیترات کلسیم و فسفریک اسید به روش رسوب همگن تهیه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some have the hap, some stick in the gap.
[ترجمه گوگل]برخی هاپ دارند، برخی در شکاف می مانند
[ترجمه ترگمان]بعضی ها اتفاق می افتند، بعضی از آن ها در شکاف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In addition, the reasons of the HAP crystal formation were presupposed theoretically.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، دلایل تشکیل کریستال HAP از نظر تئوری فرض شده بود
[ترجمه ترگمان]به علاوه، دلایل تشکیل کریستال hap از لحاظ نظری در نظر گرفته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective Hospital - acquired pneumonia ( HAP ) has become a very serious clinical problem.
[ترجمه گوگل]پنومونی اکتسابی بیمارستانی (HAP) به یک مشکل بالینی بسیار جدی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]ذات الریه اکتسابی به نام Hospital (hap)به یک مشکل بالینی بسیار جدی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hollow hydroxyapatite (HAP) microspheres with pores on their surfaces were prepared by in situ conversion reaction of Li-Ca-B glass in phosphate solution.
[ترجمه گوگل]میکروسفرهای هیدروکسی آپاتیت توخالی (HAP) با منافذ روی سطوح آنها با واکنش تبدیل درجا شیشه Li-Ca-B در محلول فسفات تهیه شد
[ترجمه ترگمان]رسوب توخالی hydroxyapatite (hap)با منافذ روی سطوح آن ها با واکنش تبدیل برجا به شیشه لی - B - B در محلول فسفات تهیه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The haze - active protein ( HAP ) is one of the major factors which result in the unstability downtrend.
[ترجمه گوگل]پروتئین فعال مه (HAP) یکی از عوامل اصلی است که منجر به روند نزولی ناپایداری می شود
[ترجمه ترگمان]پروتیین فعال مه (hap)یکی از عوامل اصلی است که روند نزولی unstability را نتیجه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The result of amino acid analysis of HAP product shows that it is a good additive.
[ترجمه گوگل]نتیجه آنالیز اسید آمینه محصول HAP نشان می دهد که افزودنی خوبی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه آنالیز آمینو اسید از محصول hap نشان می دهد که این یک افزودنی خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In this paper, HAP ultrafine powder was prepared by chemical precipitation with citric acid as dispersant.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، پودر فوق ریز HAP با رسوب شیمیایی با اسید سیتریک به عنوان پراکنده تهیه شد
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، پودر فوق ریزدانه با بارش شیمیایی با اسید سیتریک به عنوان dispersant تهیه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرنوشت (اسم)
karma, die, lot, destiny, destination, fate, predestination, hap, doom, foredoom, kismet

قضا (اسم)
mishap, hap

روی دادن (فعل)
go, happen, befall, bechance, betide, hap, transpire

اتفاق افتادن (فعل)
give, chance, occur, happen, befall, betide, hap, fall out, come to pass, come about, tide

انگلیسی به انگلیسی

• happen, occur

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A chance occurrence or luck, often by accident 🍀
🔍 مترادف: Luck
✅ مثال: By sheer hap, they found the lost keys on the beach.

بپرس