handsomeness


معنی: خوش رویی
معانی دیگر: زیبایی، قشنگی، خوش اندامی، شایستگی

جمله های نمونه

1. He displayed a kind of weak handsomeness, sporting long sideburns and a thin moustache above a sloping mouth.
[ترجمه گوگل]او نوعی خوش تیپی ضعیف را به نمایش می گذاشت، ساق پاهای بلند و سبیل های نازکی بالای دهانی شیبدار داشت
[ترجمه ترگمان]چهره ای ضعیف داشت و خط ریش بلند و سبیل باریک را بالای دهان کج و معوج نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Celebrity has grown in handsomeness and strength.
[ترجمه گوگل]سلبریتی در زیبایی و قدرت رشد کرده است
[ترجمه ترگمان]افراد مشهور در اوج و نیرو رشد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A boy who had Rhett's dark handsomeness and another little girl.
[ترجمه گوگل]پسری که زیبایی تاریک رت را داشت و دختر کوچک دیگری
[ترجمه ترگمان]پسری که زیبایی رت و یک دختر کوچک دیگر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Choice materials, fashionable style, handsomeness in trimming, lightness of weight and the warmth afforded are the special features of garments made in Shanghai.
[ترجمه گوگل]مواد انتخابی، استایل شیک، زیبا بودن در پیرایش، سبکی وزن و گرمای ارائه شده از ویژگی های خاص لباس های تولید شده در شانگهای است
[ترجمه ترگمان]مواد انتخاب، سبک مد، زیبایی، زیبایی وزن و گرمای فراهم شده، ویژگی های خاصی از پوشاک است که در شانگهای ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Incorporating magnificences, strangeness, danger, handsomeness, elegance and peacefulness, it is the rare magnificent rosy-cloud landform scenic spot in china.
[ترجمه گوگل]این مکان با شکوه، عجیب بودن، خطر، زیبایی، ظرافت و صلح آمیز بودن، نقطه‌ی منظره‌ای با شکوه ابرهای گلگون در چین است
[ترجمه ترگمان]incorporating، غرابت، خطر، زیبایی، زیبایی، زیبایی و peacefulness، یک نقطه دیدنی و زیبا در چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Handsomeness nowadays has been a fashion, and "enjoying a handsome life" has been a slogan.
[ترجمه گوگل]خوش تیپ بودن امروزه مد شده است و «لذت بردن از زندگی زیبا» شعار
[ترجمه ترگمان]امروزه handsomeness نوعی مد بوده است و \"لذت بردن از زندگی زیبا\" شعار بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Amethyst rose symbolizes the strong image of handsomeness and activeness of women, who are traditionally called the JaneScalf heroines.
[ترجمه گوگل]گل رز آمیتیست نمادی از تصویر قوی از زیبایی و فعالیت زنان است که به طور سنتی قهرمانان جین اسکالف نامیده می شوند
[ترجمه ترگمان]Amethyst نماد تصویر قوی زیبایی و زیبایی زنان است که به طور سنتی زنان قهرمان JaneScalf نامیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No, she just said my advantage was I was handsome, but my disadvantage was the handsomeness was not so obvious.
[ترجمه گوگل]نه، او فقط گفت مزیت من این بود که خوش تیپ هستم، اما نقطه ضعف من این بود که خوش تیپ بودن آنقدرها آشکار نبود
[ترجمه ترگمان]نه، او فقط گفت که من خیلی خوش قیافه و خوش قیافه بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But he became a bad boy because of his handsomeness.
[ترجمه گوگل]اما به خاطر خوش تیپی که داشت پسر بدی شد
[ترجمه ترگمان]اما در اوج زیبایی، تبدیل به یک پسر بد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was fifty-four, and any trace of the pinup handsomeness of his youth was gone.
[ترجمه گوگل]او پنجاه و چهار سال داشت و هر اثری از خوش تیپ بودن دوران جوانی اش از بین رفته بود
[ترجمه ترگمان]او پنجاه و چهار ساله بود و هیچ ردی از زیبایی دوران جوانی اش از بین نرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When Vakula first set eyes on the Perfect One, taking note of the handsomeness and perfection of the Tathagata's visible body, he became strongly infatuated.
[ترجمه گوگل]هنگامی که واکولا برای اولین بار به شخص کامل چشم دوخت، با توجه به زیبایی و کمال بدن قابل مشاهده تاتاگاتا، به شدت شیفته او شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که اولین بار چشمش به مجموعه بی نقص One افتاد، زیبایی و کمال پیکر مرئی Tathagata را در نظر گرفت، به شدت مفتون شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My advantage is that I am handsome, but my disadvantage is that the handsomeness is not so bvious.
[ترجمه گوگل]مزیت من این است که خوش تیپ هستم، اما عیب من این است که خوش تیپ بودن آنقدر آشکار نیست
[ترجمه ترگمان]مزیت من این است که من زیبا هستم، اما عیب من این است که در عین حال، زیبایی آن قدرها هم جذاب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The greatest sophistication was seen in women's dress, and there were a great number of men noted for their handsomeness.
[ترجمه گوگل]بیشترین پیچیدگی در لباس زنان دیده می شد و تعداد زیادی از مردان به دلیل خوش تیپ بودن مورد توجه بودند
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین مهارت در لباس زنان دیده می شد، و تعداد زیادی از مردان به خاطر زیبایی خود به آن توجه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her story is still passed down through oral story telling among the people who had been attracted by her beauty and handsomeness.
[ترجمه گوگل]داستان او هنوز از طریق داستان شفاهی در بین افرادی که مجذوب زیبایی و زیبایی او شده بودند منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]داستان او هنوز از طریق داستان شفاهی بیان می شود که بین افرادی که زیبایی و زیبایی او را جذب کرده بودند، تعریف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوش رویی (اسم)
beauty, affability, amiability, geniality, neighborliness, cordiality, hospitality, attractiveness, handsomeness

انگلیسی به انگلیسی

• attractiveness, quality of being good-looking; generosity, liberality

پیشنهاد کاربران

بپرس