handsomely


معنی: سخاوتمندانه
معانی دیگر: بطورشایسته، چنانکه باید، خوب

جمله های نمونه

1. he was rewarded handsomely
پاداش سخاوتمندانه ای به او داده شد.

2. Anyone returning the necklace will be handsomely rewarded.
[ترجمه 🌠MM93🌠] هر کسی گردنبند را بازگرداند، به طور شایسته ای پاداش خواهد گرفت.
|
[ترجمه گوگل]هرکسی که گردنبند را برگرداند پاداش بزرگی خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]هر کسی که گردن بند رو پس بده خیلی هم پاداش می گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Handsome is he who does handsomely.
[ترجمه گوگل]خوش تیپ کسی است که زیبا عمل کند
[ترجمه ترگمان]خوش تیپ کسیه که سخاوتمندانه انجامش میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The flowers' white petals contrast handsomely with their lemon-yellow cups.
[ترجمه گوگل]گلبرگ های سفید گل ها با فنجان های زرد لیمویی شان تضاد بسیار خوبی دارند
[ترجمه ترگمان]گلبرگ های سفید گل ها با فنجان های زرد و زرد خود، کنتراست خوبی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The printed libretto was handsomely got up.
[ترجمه گوگل]لیبرتو چاپ شده به زیبایی بلند شد
[ترجمه ترگمان]متن سخنرانی که چاپ شده بود بسیار عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Foot-ballers are accustomed to profiting handsomely from bonuses.
[ترجمه گوگل]فوتبالیست ها عادت دارند از پاداش ها سود زیادی ببرند
[ترجمه ترگمان]Foot - ballers عادت دارند که سود زیادی از انعام استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You will be handsomely rewarded for your loyalty.
[ترجمه گوگل]شما برای وفاداری خود پاداش قابل توجهی دریافت خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]به خاطر وفاداری تو پاداش خوبی می گیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was rewarded handsomely for his efforts.
[ترجمه گوگل]او به خاطر زحماتش پاداش بزرگی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر تلاش هایش او را به نحو احسن انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was handsomely rewarded for her efforts.
[ترجمه گوگل]او به خاطر تلاش هایش پاداش قابل توجهی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر تلاش هایش او را به نحو احسن انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was handsomely rewarded by the king.
[ترجمه گوگل]او از سوی پادشاه پاداش بزرگی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]شاه به خوبی به او پاداش داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As it happened, the gamble paid off handsomely.
[ترجمه گوگل]همانطور که اتفاق افتاد، این قمار به خوبی نتیجه داد
[ترجمه ترگمان]، همونطور که اتفاق افتاد قمار سخاوتمندانه تموم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Handsomely rugged, bronzed, not drawn into lines of exasperation but smiling - a kind, caring man who loved her.
[ترجمه گوگل]خوش تیپ ناهموار، برنزی، نه در خطوط خشم کشیده شده بلکه خندان - مردی مهربان و دلسوز که او را دوست داشت
[ترجمه ترگمان]handsomely خشن، آفتاب سوخته، نه با عصبانیت، بلکه با مهربانی، مردی مهربان و دلسوز که او را دوست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This species has handsomely black with yellow stripes.
[ترجمه گوگل]این گونه دارای رنگ سیاه و سفید با نوارهای زرد است
[ترجمه ترگمان]این گونه با نوارهای زرد به رنگ سیاه درآمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They piled on the pressure to win handsomely by 30 shots.
[ترجمه گوگل]آنها با 30 شوت فشار زیادی را برای پیروزی بزرگ داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها فشار را بر روی فشار قرار دادند تا با ۳۰ عکس به پیروزی برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At Brooks Brothers in Westfarms, the rooms are handsomely appointed, well lit and very private.
[ترجمه گوگل]در Brooks Brothers در Westfarms، اتاق‌ها به زیبایی تعبیه شده‌اند، به خوبی روشن و بسیار خصوصی هستند
[ترجمه ترگمان]در \"برادران بروکس\" در \"Westfarms\"، این اتاق ها به خوبی منصوب، روشن و بسیار خصوصی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخاوتمندانه (قید)
freely, handsomely

انگلیسی به انگلیسی

• beautifully, attractively; pleasingly, graciously; generously, amply

پیشنهاد کاربران

خوش ترکیب
دست و دلبازانه، با دست و دلبازی
چشم نواز
به این جمله دقت کنید:
the room, which, indeed,
was very handsomely furnished in the latest Greek taste
خیلی چشم نواز مبله شده بود. محمدرضا ایوبی صانع
به خوبی
به زیبایی
in a way that is beautiful to look at. Ox
با شایستگی
در حد خیلی خوب یا عالی

بپرس