handsome

/ˈhænsəm//ˈhænsəm/

معنی: خوب، خوشرو، دلپذیر، مطبوع، زیبا، خوش اندام، خوش روی، خوبرو، خوش منظر، خوش قیافه، قسیم
معانی دیگر: (به ویژه مرد) خوش سیما، خوش تیپ، خوش صورت و هیکل، نیک رو، هژیر، (زیبا به خاطر طرح و استحکام نه ظرافت و زنانگی) قشنگ، خوش ترکیب، (نادر - به ویژه پول) هنگفت، معتنابه، (نادر) نسبتا زیاد، پرگذشت، سخاوتمند(انه)، برازنده، ستایش انگیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: handsomer, handsomest
مشتقات: handsomely (adv.), handsomeness (n.)
(1) تعریف: having a pleasing, attractive, and healthy appearance.
مترادف: good-looking, personable
متضاد: plain, ugly, unattractive, uncomely
مشابه: attractive, beautiful, becoming, comely, fair, pretty, shapely

- Actors who were tall and handsome tended to get the leading roles.
[ترجمه گوگل] بازیگرانی که قد بلند و خوش تیپ بودند تمایل داشتند نقش های اصلی را بازی کنند
[ترجمه ترگمان] Actors که بلند و خوش قیافه بودند، تمایل داشتند نقش های اصلی را به عهده بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: large or generous in amount.
مترادف: bounteous, generous, munificent
متضاد: meager
مشابه: abundant, ample, considerable, large, liberal, magnanimous, plentiful

- She deserved the handsome bonus that she received once the project was done.
[ترجمه گوگل] او سزاوار پاداش زیبایی بود که پس از اتمام پروژه دریافت کرد
[ترجمه ترگمان] او سزاوار پاداش زیبایی بود که وقتی پروژه انجام شد دریافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: attractive and pleasing in form.
مترادف: aesthetic, attractive
متضاد: unattractive
مشابه: beautiful, impressive, pretty, stately, well-made

- The architects created a truly handsome building.
[ترجمه گوگل] معماران یک ساختمان واقعا زیبا ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان] معماران یک ساختمان واقعا زیبا ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. handsome is as handsome does
زیبا کسی است که کارش زیبا است.

2. a handsome ceramic plaque hung over the fireplace
یک صفحه ی سفالی زیبا بالای شومینه آویخته شده بود.

3. a handsome inheritance
ارثیه ی قابل ملاحظه

4. a handsome sum
مبلغ گزاف

5. a sturdy, handsome chair
یک صندلی محکم و زیبا

6. a vigorous handsome young man
یک مرد جوان پر زور و خوش قیافه

7. he was a handsome boy and, ipso facto, made other students jealous
او پسر خوش قیافه ای بود و به همین دلیل دیگر شاگردان به او حسادت می کردند.

8. rahim was a handsome boy
رحیم پسر خوش سیمایی بود.

9. the newcomer, a handsome man, made many conquests
تازه وارد که مرد خوش قیافه ای بود زن های متعددی را به تور زد.

10. high, wide and handsome
(عامیانه) با اطمینان و بی خیالی

11. black hair and a handsome visage
موی سیاه و چهره ی زیبا

12. he is not only handsome but rich too
او نه تنها خوش قیافه است بلکه پولدار هم هست.

13. his investment yielded a handsome return
سرمایه گذاری او سود خوبی به بار آورد.

14. forgiving his enemies was a handsome gesture
بخشیدن دشمنانش کار بزرگ منشانه ای بود.

15. She lost her heart to the handsome guy.
[ترجمه گوگل]دلش را به پسر خوش تیپ باخت
[ترجمه ترگمان] قلب اون رو به اون مرد خوشتیپ از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He was handsome and nicely dressed.
[ترجمه گوگل]خوش تیپ و خوش لباس بود
[ترجمه ترگمان]او زیبا و خوش لباس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They will make a handsome profit on the property.
[ترجمه گوگل]آنها سود قابل توجهی از ملک خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]آن ها سود خوبی برای این ملک خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The waitress received a handsome tip.
[ترجمه گوگل]پیشخدمت انعام خوبی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت انعام خوبی دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Don't worry about looking handsome,Or being strong and brave. Just as you love me unconditionally,I love you just the same.
[ترجمه گوگل]نگران خوش تیپ به نظر رسیدن، یا قوی و شجاع بودن نباشید همانطور که تو مرا بدون قید و شرط دوست داری، من هم تو را دوست دارم
[ترجمه ترگمان]نگران تماشای زیبایی نباش، یا قوی و شجاع باشی درست همان طور که تو من را بی قید و شرط دوست داری، من هم تو را دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Handsome is as handsome does.
[ترجمه گوگل]خوش تیپ مانند خوش تیپ است
[ترجمه ترگمان]خوش تیپ به نظر جذاب میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. She dreamed about a handsome young prince coming to rescue her from her misery.
[ترجمه گوگل]او در خواب دید که شاهزاده جوان خوش تیپی می آید تا او را از بدبختی نجات دهد
[ترجمه ترگمان]خواب دید که شاهزاده جوان جذابی آمده و او را از بدبختی نجات داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوب (صفت)
good, suitable, super, acceptable, pleasant, well, nice, fine, ok, kind, handsome, beautiful, okay, pretty, applicable, fortunate, goodly, pukka, pucka, okey, wally, well-groomed

خوشرو (صفت)
affable, smiling, handsome, beautiful, cordial, genial, good-looking

دلپذیر (صفت)
pleasant, nice, handsome, agreeable, mellow, graceful, scrumptious, amiable, lovely, loved, bonnie, bonny, gracious, placable, euphonious, euphonic, melodic, palatable, delightful, melodious, kindly

مطبوع (صفت)
good, proper, pleasant, handsome, agreeable, graceful, scrumptious, sweet, exquisite, dainty, lovesome, placable, toothsome, sapid, issued, typed, printed

زیبا (صفت)
cute, yummy, handsome, beautiful, scrumptious, spiffy, fair, beauteous, elegant, picturesque, goodly, well-favored, well-favoured, bonnie, bonny, chic, stylish, dinky, eyeful, pulchritudinous

خوش اندام (صفت)
handsome, beautiful, shapely, slim, well-built

خوش روی (صفت)
handsome, beautiful, cordial

خوبرو (صفت)
handsome, beautiful, fair, comely

خوش منظر (صفت)
handsome, beautiful, spiffy, comely, scenic, seemly, good-looking

خوش قیافه (صفت)
handsome, good-looking, personable

قسیم (صفت)
handsome

انگلیسی به انگلیسی

• good-looking, beautiful, attractive; gracious, pleasing; generous in size or amount, moderately large
a handsome man has an attractive face with regular features.
a woman who is handsome has an attractive, smart appearance with large, regular features rather than small, delicate ones.
a handsome sum of money is a large or generous amount; a formal use.

پیشنهاد کاربران

زیبا، خوش قیافه، خوش اندام و. . . . .
مثل تهیونگ و جین 🤤😀
خوشتیپ
( استفاده از این کلمه برای جنث مذکر فقط میباشد، معادل آن برای جنس مونث pretty میباشد )
handsome
تلفظ آمریکایی:
هِن سَم
خوشتیپو از کجا اوردید؟
دیکشنری کمبریج میگه زیبا
و آکسفورد هم میگه خوش چهره
یعنی خوشتیپ . مثلا جین هندسامه😉
مقدار خیلی زیاد
مثال
i'll pay u handsome money
خوشتیپ
برای مذکر بکار میره
While handsome is more often used for men, women can also be called handsome. When a woman is described as handsome, it suggests that she is very good - looking, and also healthy and strong. Handsome is less likely to be used to describe a woman who is petite or delicate
خوش قیاقه
یک چیز خوش ترکیب مثلاً یک جایزه خوش ترکیب و زیبا
تلفظ :
❌ هَند سام
✔ هَن سِم
فقط برای مردها و پسر ها استفاده نمیشه.
1.
( of a man )
Good - looking
2.
( of a woman )
Striking and imposing rather than conventionally pretty
Attractive in a strong healthy way
...
[مشاهده متن کامل]

3.
( of a thing )
Well made, imposing, and of obvious quality
Appropriate
Suitable

خوشتیپ ، خوش قیافه ، قشنگ ،
این کلمه فقط برای مرد و پسر استفاده می شود 😊
خوش تیپ. خوش قیافه
مثل فارسی خودمان به مرد بگی خوشگل فحشه در انگلیسی هم همین طوری است واژه beautiful برای زنه handsome برای مرده
fascinate
خوش تیپ، شیک بودن برای آقایان، خوش قیافه زیبا
خوش اندام
attractive
خوشتیپ برای آقایان استفاده میشود.
خوش تیپ / شیک پوش/ ( فقط برای آقایان )
Gust for man
خوش قیافه برای آقایون
handsome
خوش قیافه
خوشتیپ. . فقط هم در مورد مرد بکار میره. یا پسر. .
خوش قیافه _
سخاوتمندانه. خوش تیپ
خوشتیپ
من هنگام بیرون رفتن خوشتیپ هستم ( به انگیلیسی )
Great!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس