handshake

/ˈhændˌʃek//ˈhændʃeɪk/

معنی: دست
معانی دیگر: (عمل) دست دادن، دست دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the clasping and shaking of hands between two people as in greeting, congratulation, or leave-taking.
مشابه: shake

جمله های نمونه

1. a handshake as a seal of friendship
دست دادن به نشان دوستی

2. her handshake indicated that she was strong and determined
دست دادن او نشان می داد که قوی و مصمم است.

3. a dead handshake
دست دادن از روی سردی

4. She wasn't impressed by his limp handshake.
[ترجمه گوگل]او تحت تاثیر دست دادن سست او قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]دست دست limp او را تحت تاثیر قرار نداده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We sealed our agreement with a handshake.
[ترجمه گوگل]ما قرارداد خود را با دست دادن امضا کردیم
[ترجمه ترگمان]ما توافق خود را با دست دادن محکم کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He greeted me with a handshake and a glass of wine.
[ترجمه گوگل]با دست دادن و لیوانی شراب از من استقبال کرد
[ترجمه ترگمان]با یک دست دادن و یک لیوان شراب به من سلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her handshake was cool and firm.
[ترجمه گوگل]دست دادنش سرد و محکم بود
[ترجمه ترگمان]دست دادن او سرد و محکم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He gave her a limp, cold handshake.
[ترجمه گوگل]دست دادن سرد و لنگی به او داد
[ترجمه ترگمان]دست او را شل و شل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The quick handshake was firm and cool.
[ترجمه گوگل]دست دادن سریع محکم و باحال بود
[ترجمه ترگمان]دست دادن سریع محکم و سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fawcett gave me a hearty handshake.
[ترجمه گوگل]فاوست با من دست داد
[ترجمه ترگمان]فاوکت به من یک دست دادن صمیمانه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They sealed the agreement with a handshake.
[ترجمه گوگل]آنها قرارداد را با دست دادن مهر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها توافق را با دست دادن محکم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her handshake was warm and firm.
[ترجمه گوگل]دست دادنش گرم و محکم بود
[ترجمه ترگمان]دست دادن او گرم و محکم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The firmness of his handshake reassured me.
[ترجمه گوگل]محکم دست دادنش به من اطمینان داد
[ترجمه ترگمان]استحکام دست دادن او به من اطمینان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is no membership card or secret handshake.
[ترجمه گوگل]کارت عضویت یا دست دادن مخفی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ کارت عضویت یا دست دادن سری وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دست (اسم)
hand, paw, set, arm, handshake, team, manus, fin

تخصصی

[کامپیوتر] دست دادن

انگلیسی به انگلیسی

• handclasp, grasping and holding of hands by two or more people (customarily done when greeting or parting)
if you give someone a handshake, you grasp their right hand with your right hand and move it up and down as a sign of greeting or to show that you have agreed about something.

پیشنهاد کاربران

. The more handshakes you offer, the higher the chances of making a lasting connection
در این جمله یعنی هر چه بیشتر ارتباط برقرار کنید احتمال ارتباط دائمی بیشتر خواهد بود.
Handshakes . . . . offer ارتباط برقرار کردن.
صدای سیگنال مخصوصی که از اینترنت dial up یا دستگاه فکس در هنگام تبادل اطلاعات شنیده می شود
دست دادن
دست دادن

دست دوستی
توافق کردن
دست دهی

بپرس