handmaid


معنی: خدمتکار، کلفت، پیشخدمت زن
معانی دیگر: کنیز، خدمتگار، کلفت، پیشخدمت زن، مستخدمه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a female servant or attendant.
مشابه: maid

(2) تعریف: something that aids or assists.

- Good health is the handmaid of success.
[ترجمه گوگل] سلامتی خدمتکار موفقیت است
[ترجمه ترگمان] سلامت خوب the موفقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He said, " Hagar, Sarai's handmaid, where did you come from? Where are you going? "
[ترجمه گوگل]گفت: هاجر کنیز سرای، از کجا آمده ای، کجا می روی؟
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" Hagar، handmaid s، از کجا امده ای؟ کجا میری؟ \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And she gave him Bilhah her handmaid to wife: and Jacob went in unto her.
[ترجمه گوگل]و کنیز خود بیله را به او داد و یعقوب نزد او رفت
[ترجمه ترگمان]و او به او گفت که همسر خود را به عنوان همسر مورد نظر قرار دهد و جیکوب به سوی او رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Your handmaid is, indeed, a God - fearing woman, serving the God of heaven day.
[ترجمه گوگل]کنیز تو در حقیقت زنی خداترس است که خدای روز بهشت ​​را خدمت می کند
[ترجمه ترگمان]آشپز شما، در واقع، زن از ترس و وحشت، خدمت به خداوند روز آسمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The sons of Bilhah ( Rachel's handmaid ) : Dan and Naphtali.
[ترجمه گوگل]پسران بیله (کنیز راحیل): دان و نفتالی
[ترجمه ترگمان]پسران of (راشل s): دن و Naphtali
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She is a handmaid of that family.
[ترجمه گوگل]او خدمتکار آن خانواده است
[ترجمه ترگمان]او ندیمه این خانواده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Behold the handmaid of the moon.
[ترجمه گوگل]ببین کنیز ماه
[ترجمه ترگمان]و the ماه را بنگرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The soul is merely the vestal handmaid whose task is to keep the sacred flame of love burning.
[ترجمه گوگل]روح صرفاً کنیز وحشی است که وظیفه اش روشن نگه داشتن شعله مقدس عشق است
[ترجمه ترگمان]روح تنها the است که وظیفه آن حفظ شعله مقدس آتش عشق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A good dictionary is the handmaid of the linguist.
[ترجمه گوگل]یک فرهنگ لغت خوب، کنیز زبان شناس است
[ترجمه ترگمان]یک فرهنگ لغت خوب، handmaid زبانشناس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hunger be the handmaid of genius.
[ترجمه گوگل]گرسنگی کنیز نابغه باش
[ترجمه ترگمان]از گرسنگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The handmaid led a miserable life.
[ترجمه گوگل]کنیز زندگی بدی داشت
[ترجمه ترگمان]آشپز خانه یک زندگی فلاکت بار را رهبری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And she said, handmaid hath not any thing in the house, save a pot of oil.
[ترجمه گوگل]و او گفت: کنیز هیچ چیز در خانه ندارد، مگر یک دیگ روغن
[ترجمه ترگمان]و گفت: او گفت که در خانه چیزی نیست جز یک قوری نفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then she said unto him, Hear the words of thine handmaid.
[ترجمه گوگل]سپس به او گفت: سخنان کنیزت را بشنو
[ترجمه ترگمان]سپس به او گفت: خوب گوش کن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The prince had appeared and subjugated the poor little handmaid.
[ترجمه گوگل]شاهزاده ظاهر شده بود و کنیز کوچولوی بیچاره را مطیع خود کرده بود
[ترجمه ترگمان]شاهزاده خانم وی را تحت نظر گرفته بود و در میخانه کوچک خود را تحت نظر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Leah said, " God has given me my hire, because I gave my handmaid to my husband. "
[ترجمه گوگل]لیا گفت: «خدا اجیر مرا داده است، زیرا کنیزم را به شوهرم دادم »
[ترجمه ترگمان]لی گفت: \" خداوند hire را به من داده است، چون من handmaid را به شوهرم دادم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خدمتکار (اسم)
maid, maidservant, batman, servant, varlet, server, chambermaid, handmaid, fag, factotum, servitor

کلفت (اسم)
charwoman, maidservant, gillie, chambermaid, tire-woman, biddy, handmaid, housemaid, moll, woman, girl, trull, waitress, marchioness

پیشخدمت زن (اسم)
tire-woman, handmaid, waitress

انگلیسی به انگلیسی

• female servant, maid

پیشنهاد کاربران

بپرس