handclasp

/ˈhændˌklæsp//ˈhændˌklæsp/

معنی: دست زدن، دست دادن
معانی دیگر: گرفتن دست یکدیگر (مثلا هنگام بدرود)، handshake دست زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the grasping of each other's hands by two or more people, as a salutation or expression of affection, sympathy, or the like.
مشابه: grip

جمله های نمونه

1. His handclasp was cold; his black uniform befitting the poisonous beetle that he was.
[ترجمه گوگل]بند دستش سرد بود یونیفورم سیاهش که در خور سوسک سمی بود
[ترجمه ترگمان]دست دادنش سرد بود؛ لباس سیاه او برازنده سوسک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He does not like handclasp, wear a shoe or prattle.
[ترجمه گوگل]او دوست ندارد بند دستی، کفش بپوشد یا چرت و پرت کند
[ترجمه ترگمان]او از handclasp خوشش نمی آید، کفش بپوشد یا وراجی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The time driving signals of CIS and the handclasp signals of the system are both designed by CPLD.
[ترجمه گوگل]سیگنال‌های رانندگی زمان CIS و سیگنال‌های قلاب دستی سیستم هر دو توسط CPLD طراحی شده‌اند
[ترجمه ترگمان]سیگنال های زمان رانندگی کشورهای مستقل مشترک المنافع و سیگنال های handclasp این سیستم هر دو توسط CPLD طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With the help of that handclasp, he succeeded.
[ترجمه گوگل]با کمک آن گیره موفق شد
[ترجمه ترگمان]با کمک دست دادن، موفق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The essence for him is not the warm handclasp and the smiling photograph.
[ترجمه گوگل]اصل برای او دست بند گرم و عکس خندان نیست
[ترجمه ترگمان]ماهیت برای او the گرم و عکس لبخند نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You see these two handclasp, glad still?
[ترجمه گوگل]شما این دو دستبند را می بینید، هنوز خوشحالید؟
[ترجمه ترگمان]این دو دست دست را می بینید، خوشحال هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Status Investigated and Countermeasure about "Burst" and "Handclasp" of Four Desert in Alashan League.
[ترجمه گوگل]بررسی وضعیت و اقدام متقابل درباره «ترکیدن» و «دست گیر» چهار کویر در لیگ آلاشان
[ترجمه ترگمان]وضعیت \"Burst\" و \"handclasp\" در مورد \"Burst\" و \"handclasp\" از چهار کویر در لیگ Alashan
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One handclasp lifts a soul .
[ترجمه گوگل]یک دست بند یک روح را بلند می کند
[ترجمه ترگمان]یک دست دست دادن جان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The transmission is partitioned into 2 parts of data handclasp and transmission.
[ترجمه گوگل]انتقال به 2 بخش دسته داده و انتقال تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]انتقال به ۲ بخش انتقال داده و انتقال داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By expatiating three kind of data transmission in FAS368M, the operation of SCSI protocol and the handclasp between FAS368M and SCSI hardware are clarified.
[ترجمه گوگل]با ایجاد سه نوع انتقال داده در FAS368M، عملکرد پروتکل SCSI و اتصال بین سخت افزار FAS368M و SCSI روشن می شود
[ترجمه ترگمان]با استفاده از سه نوع انتقال داده در FAS۳۶۸M، عملکرد پروتکل SCSI و the بین FAS۳۶۸M و سخت افزار SCSI روشن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is Mao Zedong and Huangare earthed up meet the first word that says when handclasp.
[ترجمه گوگل]این مائو تسه تونگ است و هوانگاره زمین گیر شده است با اولین کلمه ای که می گوید وقتی دست گیره می شود ملاقات کنید
[ترجمه ترگمان]این مایو تسه تونگ است و Huangare زمین را زمین زده اند که اولین کلمه ای است که می گوید وقتی handclasp می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دست زدن (فعل)
finger, handclasp, plaudit

دست دادن (فعل)
handclasp

انگلیسی به انگلیسی

• handshake, grasping and holding of hands by two or more people (customarily done when greeting or parting)

پیشنهاد کاربران

بپرس