1. a handbook of persian carpets
راهنمای فرش های ایران
2. a legal handbook for lay readers
کتاب دستی (یا کتاب راهنما) حقوقی برای خوانندگان نا آشنا به حقوق
3. This handbook is a neat epitome of everyday hygiene.
[ترجمه گوگل]این کتاب راهنما تجسمی منظم از بهداشت روزمره است
[ترجمه ترگمان]این کتابچه راهنمای تمیز و تمیز از بهداشت روزمره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The student handbook gives details of all courses.
[ترجمه گوگل]دفترچه راهنمای دانشجو جزئیات همه دروس را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]کتاب راهنمای دانش آموزان جزئیات همه دوره ها را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The handbook gives helpful guidance on writing articles.
[ترجمه گوگل]این کتابچه راهنمای مفیدی برای نوشتن مقاله ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]کتاب راهنمای مفیدی در زمینه نوشتن مقالات ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The Association gives a free handbook to all new members.
[ترجمه گوگل]انجمن به همه اعضای جدید یک کتابچه راهنمای رایگان می دهد
[ترجمه ترگمان]انجمن به تمام اعضای جدید کتاب راهنمای رایگان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The handbook is valuable to me.
[ترجمه گوگل]کتاب راهنما برای من ارزشمند است
[ترجمه ترگمان]کتاب مقدس برای من ارزشمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The staff handbook gives an overall view of the company.
[ترجمه گوگل]دفترچه راهنمای کارکنان یک دید کلی از شرکت ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]کتابچه راهنمای کارکنان نمای کلی شرکت را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Is it primarily a handbook for managers or a review of developments in services for people with learning difficulties?
[ترجمه گوگل]آیا این کتاب اساساً یک کتاب راهنما برای مدیران است یا مروری بر تحولات خدمات برای افراد با مشکلات یادگیری؟
[ترجمه ترگمان]آیا این کتاب در درجه اول کتاب راهنمای مدیران یا بررسی تحولات در خدمات افراد مبتلا به مشکلات یادگیری است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I noted the Handbook clearly stated that you were not to expect the police to break into a sweat over your losses.
[ترجمه گوگل]یادداشت کردم که کتابچه به صراحت بیان میکند که نباید انتظار داشته باشید که پلیس به خاطر خسارات شما عرق کند
[ترجمه ترگمان]کتاب راهنما به وضوح بیان کرده بود که نباید انتظار داشته باشید که پلیس از روی losses عرق بریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Student's handbook can be used as a reference work and permanent record after the course.
[ترجمه گوگل]دفترچه راهنمای دانشجو می تواند به عنوان یک کار مرجع و سابقه دائمی پس از دوره مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]کتابچه راهنمای دانش آموزان را می توان به عنوان یک کار مرجع و سابقه ثابت پس از این دوره استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He then wrote A Handbook of the Trip to Liverpool in which he gave every detail of the excursion.
[ترجمه گوگل]او سپس کتاب راهنمای سفر به لیورپول را نوشت که در آن تمام جزئیات سفر را بیان کرد
[ترجمه ترگمان]سپس یک کتاب راهنمای سفر به لیورپول نوشت که در آن همه جزئیات سفر را به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. According to the employee handbook, I can fire her next Friday.
[ترجمه گوگل]طبق دفترچه راهنمای کارمند، جمعه آینده می توانم او را اخراج کنم
[ترجمه ترگمان]طبق کتابچه راهنمای کارمندان، من می توانم جمعه آینده او را اخراج کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A handbook for teachers published before the Second World War gives us the flavour of a drawing lesson in an elementary school.
[ترجمه گوگل]کتاب راهنمای معلمان که قبل از جنگ جهانی دوم منتشر شده است، طعم یک درس نقاشی در یک مدرسه ابتدایی را به ما می دهد
[ترجمه ترگمان]کتاب راهنمای معلمانی که قبل از جنگ جهانی دوم منتشر شدند، طعم یک درس نقاشی را در یک مدرسه ابتدایی به ما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید