hand over fist

/ˈhændˈoʊvəˈfɪst//hændˈəʊvəfɪst/

(عامیانه) به آسانی و به مقدار زیاد، بسرعت وبمقدار زیاد

جمله های نمونه

1. Five years ago, the company was losing money hand over fist.
[ترجمه شمشيرگران] پنج سال پیش کمپانی داشت پول زیادی را از دست میداد ( داشت ورشکست میشد )
|
[ترجمه سینا] پنج سال پیش، شرکت به راحتی پول زیادی را از دست می داد.
|
[ترجمه گوگل]پنج سال پیش، شرکت در حال از دست دادن پول بود
[ترجمه ترگمان]پنج سال پیش، شرکت پولی را که در دست داشت از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Business was good and we were making money hand over fist.
[ترجمه شمشيرگران] کسب و کار خوب بود و ما هم داشتیم پول زیادی بدست میآوردیم ( داشتیم سود خوبی میکردیم )
|
[ترجمه شمشيرگران] کسب و کار خوب بود و ما هم داشتیم بسرعت پول زیادی بدست میآوردیم ( سود میکردیم )
|
[ترجمه گوگل]تجارت خوب بود و ما دست به دست هم پول در می آوردیم
[ترجمه ترگمان]کار و کاسبی خوب بود و ما داشتیم پول پس انداز می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Susan: It's great! We're making money hand over fist.
[ترجمه شمشيرگران] سوزان: عالیه! داریم پولکلانی بدست میآوریم
|
[ترجمه گوگل]سوزان: عالیه! ما دست به دست پول در می آوریم
[ترجمه ترگمان]عالیه! ما داریم پول در دست می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Are they throwing their investors'money hand over fist?
[ترجمه گوگل]آیا آنها پول سرمایه گذاران خود را روی دست می اندازند؟
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها پول سرمایه گذاران خود را به دست می اندازند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A snowstorm is coming up hand over fist.
[ترجمه گوگل]یک طوفان برفی دست روی دست در حال آمدن است
[ترجمه ترگمان]یک طوفان در دست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A snowstorm is hand over fist.
[ترجمه گوگل]طوفان برف دست روی مشت است
[ترجمه ترگمان]یک طوفان در دست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. During the World War the firm made money hand over fist.
[ترجمه گوگل]در طول جنگ جهانی، این شرکت پولی را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ جهانی، شرکت مبلغ هنگفتی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He makes money hand over fist.
[ترجمه گوگل]او با مشت پول در می آورد
[ترجمه ترگمان]دستش را مشت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The company is losing money hand over fist.
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال از دست دادن پول است
[ترجمه ترگمان]شرکت دست خود را از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Meanwhile, Chinese banks are hand over fist as China's economy continues to expand.
[ترجمه گوگل]در همین حال، با ادامه رشد اقتصاد چین، بانک‌های چینی دست به دست می‌شوند
[ترجمه ترگمان]در همین حال، بانک های چینی دست به دست هم داده اند چون اقتصاد چین همچنان به گسترش خود ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Louis is an excellent businessman and he is hand over fist.
[ترجمه گوگل]لویی یک تاجر عالی است و او دست به دست می شود
[ترجمه ترگمان]لویی یک تاجر بسیار عالی است و دست به دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Trade Unions are recruiting hand over fist.
[ترجمه گوگل]اتحادیه های کارگری دست به کار می شوند
[ترجمه ترگمان]اتحادیه های کارگری دست به دست هم داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The boy learned to climb the tree hand over fist.
[ترجمه گوگل]پسر یاد گرفت با دست از درخت بالا برود
[ترجمه ترگمان]پسر یاد گرفت که از دست درخت بالا برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With these quality products, we are making money hand over fist.
[ترجمه گوگل]با این محصولات با کیفیت، ما دست به دست هم می دهیم
[ترجمه ترگمان]با این محصولات با کیفیت، ما دست به دست هم می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I would give anything to make money hand over fist.
[ترجمه گوگل]من هر چیزی را می دهم تا دست به دست پول در بیاورم
[ترجمه ترگمان]حاضرم هر کاری بکنم تا دستم رو مشت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

توضیح درباره اصطلاح hand over fist
این اصطلاح در اصل hand over hand بوده و بعدها به hand over fist به معنای دست بالای مچ تغییر کرده است. این اصطلاح مربوط به دریانوردی می شود که هر ملوانی سریعتر می توانست از طناب بالا برود اجر و قرب بیشتری داشت. حرکت دست ها موقع از طناب بالا رفتن hand over fist می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع: سایت بیاموز

خیلی زیاد
با سرعت و مقدار زیاد
Hand over fist = اصطلاح هست یعنی سریعاً یا فوراً معادل rapidly یا immediately
مثال :
He started losing money hand over fist and eventually, he went bankrupt
سریعا شروع به از دست دادن پولهایش کرد و در نهایت او برشکست شد

به دست اوردن پول یهویی

بپرس