hand over

/ˈhændˈoʊvə//hændˈəʊvə/

معنی: تسلیم کردن، تحویل دادن
معانی دیگر: مسترد کردن، پس دادن، علوم نظامى : تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to give up control of; surrender.
مشابه: check

جمله های نمونه

1. Ben put his hand over the mouthpiece and shouted to me.
[ترجمه A.A] بن دستش را روی دهانی ( تلفن ) گذاشت و سرمن فریاد کشید
|
[ترجمه گوگل]بن دستش را روی دهنی گذاشت و به من داد زد
[ترجمه ترگمان]بن دستش را روی گوشی گذاشت و به من فریاد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When you vacate the room, you should hand over the door key to me.
[ترجمه گوگل]وقتی اتاق را خالی کردی، باید کلید در را به من بسپاری
[ترجمه ترگمان]وقتی اتاق رو تخلیه می کنی باید کلید در رو بدی به من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He put his hand over the mouthpiece and called his wife to the phone.
[ترجمه Iftw] دستشو رو گوشی گذاشتو زنش را صدا زد
|
[ترجمه گوگل]دستش را روی دهنی گذاشت و همسرش را به تلفن صدا زد
[ترجمه ترگمان]دستش را روی گوشی گذاشت و زنش را به تلفن صدا زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was time to hand over the reins of power .
[ترجمه A.A] وقت آن بود که زمام امور واگذار شود
|
[ترجمه گوگل]زمان واگذاری زمام قدرت فرا رسیده بود
[ترجمه ترگمان]وقتش بود که افسار قدرت را به دست بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You must hand over your passport before you leave.
[ترجمه گوگل]قبل از خروج باید پاسپورت خود را تحویل دهید
[ترجمه ترگمان]قبل از این که از اینجا بروی باید گذرنامه خود را تحویل بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now she feels the time has come to hand over to someone else.
[ترجمه گوگل]اکنون او احساس می کند زمان آن فرا رسیده است که به شخص دیگری تحویل دهد
[ترجمه ترگمان]حالا احساس می کند که زمان دست به دست کس دیگری رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Five years ago, the company was losing money hand over fist.
[ترجمه گوگل]پنج سال پیش، شرکت در حال از دست دادن پول بود
[ترجمه ترگمان]پنج سال پیش، شرکت پولی را که در دست داشت از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't let your feeling gain the upper hand over you.
[ترجمه گوگل]اجازه نده احساست بر شما برتری پیدا کند
[ترجمه ترگمان]نگذار احساس کنی که دست بالایی را به دست بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He clamped his hand over her mouth.
[ترجمه گوگل]دستش را روی دهانش گرفت
[ترجمه ترگمان]دستش را روی دهانش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't let your feeling get the upper hand over you.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که احساستان بر شما غالب شود
[ترجمه ترگمان]نذار احساساتت روی تو تاثیر بذاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We were ordered to hand over our passports.
[ترجمه گوگل]به ما دستور دادند که پاسپورت هایمان را تحویل بدهیم
[ترجمه ترگمان]به ما دستور داده شد passports رو تحویل بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Joe passed his hand over his face and looked puzzled.
[ترجمه گوگل]جو دستش را روی صورتش گذراند و متحیر نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]جو دستش را روی صورتش گذاشت و گیج به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I cupped my hand over the mouthpiece of the phone so they couldn't hear me.
[ترجمه گوگل]دستم را روی دهانه گوشی گذاشتم تا صدایم را نشنوند
[ترجمه ترگمان]دستم را روی گوشی تلفن گذاشتم تا صدای من را بشنوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The soldiers were ordered to hand over their guns.
[ترجمه گوگل]به سربازان دستور داده شد که اسلحه های خود را تحویل دهند
[ترجمه ترگمان]سربازان دستور داده بودند که تفنگ هایشان را به دست بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They demanded the immediate handover of all relevant documents.
[ترجمه گوگل]آنها خواستار تحویل فوری کلیه اسناد مربوطه شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار تحویل فوری تمامی اسناد مربوطه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Doug stood still while I ran through the handover procedure.
[ترجمه گوگل]در حالی که من مراحل تحویل را انجام می دادم، داگ ایستاد
[ترجمه ترگمان]داگ \"وقتی من داشتم عمل رو انجام می دادم\" هنوز بی حرکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The handover to civilian government has been delayed.
[ترجمه گوگل]تحویل به دولت غیرنظامی به تعویق افتاده است
[ترجمه ترگمان]تحویل به دولت غیرنظامی به تعویق افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The handover is expected to be completed in the next ten years.
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شود این واگذاری در ده سال آینده تکمیل شود
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود تحویل در ده سال آینده تکمیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The United Nations is to supervise the handover of the prisoners of war.
[ترجمه گوگل]سازمان ملل باید بر تحویل اسیران جنگی نظارت کند
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل متحد نظارت بر تحویل زندانیان جنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He wants to make the handover in the deep south of Thuringia, up near the Bavarian border.
[ترجمه گوگل]او می خواهد تحویل را در اعماق جنوب تورینگن، نزدیک مرز باواریا انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او می خواهد انتقال در جنوب تورینگن را که در نزدیکی مرز باواریا برگزار می شود، انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The handover of the Bedford and Luton institutions was agreed.
[ترجمه گوگل]با واگذاری موسسات بدفورد و لوتون موافقت شد
[ترجمه ترگمان]تحویل عملیات بدفورد و Luton به توافق رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The MoD were very pleased on the handover with the quality of work achieved.
[ترجمه گوگل]وزارت دفاع از تحویل با کیفیت کار بسیار خرسند بود
[ترجمه ترگمان]وزارت دفاع از تحویل گرفتن کیفیت کار بسیار خشنود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The handover to Edinburgh, Cardiff and London was botched, but it was Labour that created the new bodies.
[ترجمه گوگل]تحویل به ادینبورگ، کاردیف و لندن با شکست مواجه شد، اما این حزب کارگر بود که بدنه‌های جدید را ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]انتقال به ادینبورگ، کاردیف و لندن تباه شده بود، اما حزب کارگر بود که این اجساد جدید را خلق کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Mrs Chan said before the handover that if she were ever forced to act against her conscience, she would resign.
[ترجمه گوگل]خانم چان قبل از تحویل دادن گفت که اگر او را مجبور کنند خلاف وجدان خود عمل کند، استعفا خواهد داد
[ترجمه ترگمان]خانم چان قبل از تحویل این حکم گفت که اگر او هرگز مجبور به اقدام علیه وجدانش شود، استعفا خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. No waiting, no handover to other maintenance technicians, and just one supply technician involved, not many.
[ترجمه گوگل]بدون انتظار، بدون تحویل به سایر تکنسین های تعمیر و نگهداری، و فقط یک تکنسین تامین کننده درگیر است، نه تعداد زیادی
[ترجمه ترگمان]بدون انتظار، تحویل به دیگر تکنسین های نگهداری و نگهداری، و فقط یک متخصص تغذیه درگیر، نه خیلی زیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Arrangements for the handover of prisoners have been made.
[ترجمه گوگل]مقدمات تحویل زندانیان فراهم شده است
[ترجمه ترگمان]ترتیباتی برای تحویل زندانیان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Negotiations have begun in preparation for the handover of power to the new government.
[ترجمه گوگل]مذاکرات برای آماده سازی برای واگذاری قدرت به دولت جدید آغاز شده است
[ترجمه ترگمان]مذاکرات برای تحویل قدرت به دولت جدید آغاز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Allowing time for handover and meal breaks, what is the optimum time required for the afternoon overlap of shifts?
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن زمان برای تحویل و استراحت غذا، زمان بهینه مورد نیاز برای همپوشانی بعدازظهر شیفت ها چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]زمانی که زمان تحویل و تحویل غذا اجازه می دهد، زمان بهینه مورد نیاز برای همپوشانی بعد از ظهر تغییر می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تسلیم کردن (فعل)
submit, cede, give up, lodge, consign, subjugate, subdue, hand over, conquer, hand on

تحویل دادن (فعل)
surrender, render, deliver, hand over

انگلیسی به انگلیسی

• transfer, deliver, yield control of; surrender, extradite (prisoner, fugitive, etc.)
act of giving away something to someone else, act of surrendering of a person; act of giving up authority or property; (in broadcasting) transfer to another person of control of the commentary during a broadcast

پیشنهاد کاربران

دادن کنترل یا مسئولیت چیزی به کسی دیگر یا انتقال چیزی به کسی.
می تواند به معنای سپردن یک وظیفه یا مسئولیت مهم به کسی باشد.
مترادف: Transfer, pass, relinquish, deliver
متضاد: Retain, keep, withhold, hold onto
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
She handed over the keys to the new owner.
The company will hand over management to a new team next month.
He handed over the documents to the lawyer.
They were reluctant to hand over control of the project.
The suspect was handed over to the police.

We will hand over the house on September 10th
ما ۱۰ سپتامبر خانه را تحویل می دهیم
به دست کسی دادن
تحویل دادن - واگذار کردن - مسئولیت و حقوق چیزی/کالایی را از خود به دیگری انتقال دادن - از خود به دیگری تسلیم کردن - مسئولیت کاری را انتقال دادن
SYN:
deliver - cede
دست ها بالا
دست به دست شدن، تحویل دادن، انتقال، جا به جایی
در مخابرات این کلمه به معنی دست به دست شدن، جا به جایی و تحویل دادن است؛ زمانی که کاربران ما بین دو شبکه حرکت می کنند یا از شبکه ای به شبکه ی دیگر مهاجرت می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

در شبکه به معنای مهاجرت یا جا به جایی کاربران ما بین شبکه هال و فناوری های متفاوت یک حوزه یا حوزه های مخابراتی مختلف است.
در نرم افزار به معنای انتقال یا جابه جایی از سلولی به سلولی دیگر در شبکه است.
این کلمه در مخابرات و شبکه های سلولی مترادف با Handoff نیز می باشد.

Hand it over to me
بسپارش به من
رد کن بیاد.
۱_ تحویل دادن قدرت یا مقام ( پست ) به فرد یا گروهی دیگر
۲_ عمل ( تحویل دادن ) چیزی به کسی
اعطا، دادن
مبادله
تحویل دادن پروژه به کارفرما جهت شروع به تولید.
این مرحله معمولا پس از مرحله راه اندازی
( Commissioning )
اتفاق می افتد.
واگذاری
Verb: جدا hand over hand - over فعل
To surrender someone or something to another تسلیم کردن کسی یا چیزی به دیگری.
"hand - over the money";
"انتقال دادن پول "
She resigned and handed - over to one of her younger colleagues. او استعفا داد و ( مسئولیت را ) به یکی از همکاران جوانش داد.
...
[مشاهده متن کامل]

He handed - over his responsibility for the firm last year. او سال گذشته مسئولیتش در موسسه ( شرکت ) را تحویل ( واگذار ) کرد.
( hand something/somebody over ( to somebody چیزی را یا کسی را به دیگری واگذار کردن.
to give something/somebody officially or formally to another person دادن چیزی یا کسی را بصورت رسمی یا قرار دادی به کسی دیگر.
He handed over a cheque for $200 000. او چکی 200000 دلاری را تحویل داد.
They handed the weapons over to the police. اونها اسلحه هایشان رابه پلیس تحویل دادند.
Noun: چسبیده handover اسم = واگذاری ( قدرت. مسئولیت ) // ( دورهء ) گذر ، انتقال handoff
Act of relinquishing property or authority etc عمل ترک دارایی یا توانایی و غیره . . . .
. the giving of control of or responsibility for something to someone else: دادن کنترل یا مسئولیت چیزی برای شخص دیگری:
"the handover of occupied territory" "انتقال ( ترک ) قلمرو اشغالی"
. The United Nations is to supervise the handover of the prisoners of war. سازمان ملل ناظر بر انتقال زندانیان جنگ میباشد.

دست بدست کردن
واگذاری مسئولیت
انتقال
انتقال قدرت ( در موضوع سیاست )
دست به دست شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس