hand off

/ˈhændˈɒf//hændɒf/

معنی: رد کردن
معانی دیگر: در فوتبال رد کردن توپ، (فوتبال امریکایی) دادن توپ (به بازیکن خط حمله)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in football, the act, usu. by the quarterback, of handing the ball off to another offensive player.

جمله های نمونه

1. Favre had faked a handoff to Edgar Bennett, then slipped as he looked for a receiver.
[ترجمه گوگل]فاور به ادگار بنت تقلبی جعلی داده بود، سپس در حالی که او به دنبال گیرنده می گشت، لیز خورد
[ترجمه ترگمان]Favre a را به ادگار بنت تحویل داده بود، سپس به محض آن که گوشی را برداشت، سر خود را پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To reduce handoff latency in mobile IP, two link layer trigger methods are proposed.
[ترجمه گوگل]برای کاهش تأخیر انتقال در IP تلفن همراه، دو روش ماشه لایه پیوند پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]برای کاهش تاخیر handoff در IP موبایل، دو روش راه اندازی لایه لینک پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It has advantages of low soft - handoff call drop ratio and shorter time for waiting.
[ترجمه گوگل]این دارای مزایای پایین افت تماس نرم - انتقال و زمان کوتاهتر برای انتظار است
[ترجمه ترگمان]این روش دارای مزایای استفاده از نسبت افت فشار پایین و زمان کوتاه تر برای انتظار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Culpepper fakes handoff to Williams. He will throw.
[ترجمه گوگل]کالپپر تقلبی به ویلیامز می دهد پرتاب خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]Culpepper که به ویلیامز وصل شده بودند اون پرتاب می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An adaptive decision vertical handoff algorithm using the detection and estimation theory to support this model is provided.
[ترجمه گوگل]یک الگوریتم انتقال عمودی تصمیم تطبیقی ​​با استفاده از تئوری تشخیص و تخمین برای پشتیبانی از این مدل ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم handoff تصمیم گیری تطبیقی با استفاده از نظریه تشخیص و تخمین برای پشتیبانی از این مدل ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A handoff requires a connection establishment between a mobile device and a new base station which is a time-consuming procedure in the frequency hopping system.
[ترجمه گوگل]انتقال نیاز به برقراری ارتباط بین یک دستگاه تلفن همراه و یک ایستگاه پایه جدید دارد که یک روش زمان‌بر در سیستم پرش فرکانس است
[ترجمه ترگمان]یک هندآف نیاز به ایجاد اتصال بین یک دستگاه تلفن همراه و یک ایستگاه مبنا جدید دارد که فرآیند وقت گیر در سیستم جهش فرکانس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Super advertising shield and attached a crucial handoff IE kernel function.
[ترجمه گوگل]سپر تبلیغاتی فوق‌العاده و تابع هسته IE بسیار مهم
[ترجمه ترگمان]سپر تبلیغاتی سوپر and یک handoff مهم را نسبت به عملکرد هسته به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The performance measures of interest are blocking probability, handoff failure probability, forced termination probability, and system utilization.
[ترجمه گوگل]معیارهای عملکرد مورد علاقه عبارتند از: احتمال مسدود کردن، احتمال شکست انتقال، احتمال خاتمه اجباری، و استفاده از سیستم
[ترجمه ترگمان]معیارهای عملکرد سود، احتمال عدم موفقیت، احتمال شکست handoff، احتمال فسخ اجباری، و کاربرد سیستم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are large handoff latency and the packet being easier to lose on mobile IP handoff.
[ترجمه گوگل]تاخیر انتقال زیادی وجود دارد و بسته در انتقال IP تلفن همراه راحت تر از دست می رود
[ترجمه ترگمان]در این حالت تاخیر handoff زیاد بوده و بسته شدن بسته IP موبایل آسان تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Working principles and fields of those handoff mechanisms are analyzed.
[ترجمه گوگل]اصول کار و زمینه های آن مکانیسم های انتقال تجزیه و تحلیل می شود
[ترجمه ترگمان]اصول کار و زمینه های مورد استفاده از این مکانیزم ها تحلیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The traditional soft handoff algorithm just considers path loss without considering the balance of realistic traffic.
[ترجمه گوگل]الگوریتم انتقال نرم سنتی فقط از دست دادن مسیر را بدون در نظر گرفتن تعادل ترافیک واقعی در نظر می گیرد
[ترجمه ترگمان]الگوریتم هندآف نرم سنتی فقط اتلاف مسیر را بدون در نظر گرفتن تعادل ترافیک واقع گرا در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The handoff in LEO satellite networks makes TCP protocol retransmit packet blindly, and decline TCP performance.
[ترجمه گوگل]انتقال در شبکه‌های ماهواره‌ای LEO باعث می‌شود پروتکل TCP بسته را دوباره ارسال کند و عملکرد TCP را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]پشتیبانی در شبکه های ماهواره ای LEO پروتکل TCP را کورکورانه انجام می دهد و عملکرد TCP را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Therefore, we mainly discusses that unpreemptive priority handoff scheme and preemptive priority handoff scheme in Multiple Traffic Communication System in this paper.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما عمدتاً در مورد طرح انتقال اولویت غیرمجاز و طرح انتقال اولویت پیشگیرانه در سیستم ارتباطات چندگانه ترافیک در این مقاله بحث می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما به طور عمده در مورد این موضوع بحث می کنیم که طرح پشتیبانی اولویت unpreemptive و طرح handoff اولویت در سیستم ارتباطی ترافیک چندگانه در این مقاله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A handoff scheme is introduced in this paper, which considers the dynamic thresholds and preemptive priority level in intergrated voice and data LEO(Low Earth Orbit) satellite systems.
[ترجمه گوگل]یک طرح انتقال در این مقاله معرفی می‌شود که آستانه‌های دینامیکی و سطح اولویت پیشگیرانه را در سیستم‌های ماهواره‌ای صوتی و داده‌ای یکپارچه LEO (مدار پایین زمین) در نظر می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]طرح handoff در این مقاله معرفی شده است که آستانه پویا و سطح اولویت را در صوت intergrated و سیستم های ماهواره ای LEO (مدار پایین)در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

تخصصی

[صنعت] عزل و نصب، جابجایی، تعویض، تغییر
[کامپیوتر] دادن توپ به بازیکن دیگر
[برق و الکترونیک] دست به دست شدن نقل و انتقال مکالمه ی تلفنی سلولی بین سلولهای مختلف هنگامی که کیفیت ارسال ه پایین تر از آستانه ی شمخصی می رسد.

پیشنهاد کاربران

حواله کردن
هوافضا :تبادل اطلاعات
At liftoff a hand - off from the launch team to the MOS team is made as the vehicle leaves the launch pad : به هنگام برخاستن فضاپیما اطلاعات بین تیم پرتاب و تیم مدیریت عملیات تبادل میگردد.
دستادست، واسپارش، واسپاری، تراگذر، انتقال، گذار، گذارش، واگذارش، واگذاری، رد کردن و. . .
:Example
Week in geek
Hands off 💥 The Princess Bride! Which 80s fantasy films are due a reboot?
. . .
Several of the decade’s cinematic fantasy adventures are unimprovable but others – Dragonslayer, or The Neverending Story perhaps – are not
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
here will probably never be a reboot of The Princess Bride, the classic 1980s film fantasy which was adapted by William Goldman from his own novel and directed by Rob Reiner

بده بیاد ، رد کن بیاد
پاسکاری کرد، سردواندن
واگذار کردن، سپردن، دادن، اختیار دادن
دست به دست شدن، تحویل دادن، انتقال
در مخابرات این کلمه به معنی دست به دست شدن و تحویل دادن است. زمانی کاربران ما بین دو شبکه حرکت می کنند یا از شبکه ای به شبکه ی دیگر مهاجرت می کنند.
در شبکه به معنای مهاجرت یا جا به جایی کاربران ما بین شبکه های مختلف یک حوزه مخابراتی است.
...
[مشاهده متن کامل]

در نرم افزار به معنای انتقال یا جابه جایی از سلولی به سلولی دیگر در شبکه است.

رد کردن

reject, deny, decline, throw down, refuse, refute
دست به دست کردن
hand something off ( to someone )
1. Lit. to give a football directly to another player. Roger handed the ball off to Jeff. He handed off the ball. Tim handed it off.
2. Fig. to give something to someone else to do or complete. I'm going to hand this assignment off to Jeff. Don't hand off your dirty work to me—do it yourself!
...
[مشاهده متن کامل]

واگذاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس