مترادف: Return - Give back - Restore - Reimburse
مثال؛
Please hand back the keys when you’re done using the car. ( Returning an item )
The government decided to hand back control of the land to local authorities. ( Restoring control )
... [مشاهده متن کامل]
She picked up the wallet and handed it back to its owner. ( Passing something back )
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
از دست دوستم عصبانی هستم چون منو ترغیب کرد که در امتحان شیمی تقلب کنم. موقع تقلب، معلم متوجه شد، اومد نزدیک و برگه امتحانم را داد دستم و گفت: نمرت صفره!
... [مشاهده متن کامل]
به معنی برگرداندن، پس دادن، برگشت دادن.
my friend handed back my book las week.
دوستم هفته پیش کتابم را پس داد ( برگرداند )
دوستم هفته پیش کتابم را پس داد ( برگرداند )