halves

/ˈhævz//hɑːvz/

جمع واژه ی: half، صورت جمع کلمه half

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: by halves, to go halves
• : تعریف: pl. of half.

جمله های نمونه

1. by halves
نیمه کاره،ناتمام،نیمه راهه،نصف،ناهماد،باکاستی

2. go halves
نصفانصف عمل کردن،به طور پنجاه پنجاه عمل کردن،نصف هزینه (و غیره را) دادن

3. go halves
نصفانصف (کاری را کردن یا هزینه ای را پرداختن)

4. to divide into two halves
به دو نیم تقسیم کردن

5. the river separates the two halves of the city
رودخانه دو نیمه ی شهر را از هم جدا می کند.

6. The two halves of the document did not correspond.
[ترجمه گوگل]دو نیمه سند مطابقت نداشتند
[ترجمه ترگمان]دو نیمه سند متناظر با آن نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The two halves of the main branch have grown apart, forming separate trees.
[ترجمه گوگل]دو نیمه شاخه اصلی از هم جدا شده اند و درختان مجزا را تشکیل داده اند
[ترجمه ترگمان]دو نیمه شاخه اصلی از هم جدا شده اند و درخت های جداگانه ای تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Can you marry up the two halves of the broken plate?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید با دو نیمه بشقاب شکسته ازدواج کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید دو نیمه بشقاب شکسته را با هم ازدواج کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Shall we go halves on a bottle of champagne?
[ترجمه گوگل]آیا می‌توانیم با یک بطری شامپاین نصف شویم؟
[ترجمه ترگمان]می شود نیم بطری شامپاین باز کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I broke the chocolate into halves here's your half.
[ترجمه H] من شکلات را نصف کردم این هم نصفه ی شما
|
[ترجمه گوگل]من شکلات را به نصف تقسیم کردم این نیمه شماست
[ترجمه ترگمان]نصف شکلات رو نصف کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She cut the apple into halves.
[ترجمه گوگل]او سیب را به دو نیم کرد
[ترجمه ترگمان]او سیب را به نیمه تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The economic gap between the two halves of the country was beginning to narrow.
[ترجمه گوگل]شکاف اقتصادی بین دو نیمه کشور در حال کاهش بود
[ترجمه ترگمان]شکاف اقتصادی میان دو نیمه کشور کم کم محدود می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In Italy they rarely do things by halves. Designers work thoroughly, producing the world's most wearable clothes in the most beautiful fabrics.
[ترجمه گوگل]در ایتالیا به ندرت کارها را نصف می کنند طراحان به طور کامل کار می کنند و پوشیدنی ترین لباس های جهان را در زیباترین پارچه ها تولید می کنند
[ترجمه ترگمان]در ایتالیا به ندرت کارها را با نیمه انجام می دهند طراحان به طور کامل کار می کنند و زیباترین لباس های جهان را به بهترین شکل تولید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A deep gorge separates the two halves of the city.
[ترجمه گوگل]تنگه ای عمیق دو نیمه شهر را از هم جدا می کند
[ترجمه ترگمان]یک دره عمیق، دو نیمه شهر را از هم جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That was an expensive meal let's go halves.
[ترجمه گوگل]این یک وعده غذایی گران بود، بگذارید نصف شویم
[ترجمه ترگمان]این یک وعده غذای گران قیمتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. How are the two halves of the machine joined together?
[ترجمه گوگل]چگونه دو نیمه دستگاه به هم متصل می شوند؟
[ترجمه ترگمان]چطور دو نیمه ماشین با هم متحد شده اند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[فوتبال] نیمه ها

انگلیسی به انگلیسی

• two equal parts of something; (sports) segments of time periods into which a game is divided

پیشنهاد کاربران

helf نیمه - halves نیمه ها و جمع helf
نیمه. نیم ها. نصف ها.
به دو بخش تقسیم کردن
نصف کردن
نیم کردن
به نصف شدن مقدار استخراج بیت کوین گفته میشود
جمع نیمه half
نیمه ها
نیمه ـ نسپه

نیمه ها

بپرس