معنی: هاله، حلقه نور، نورانی شدنمعانی دیگر: (دور سر مقدسان) هاله، شادورد، سابود، (نجوم - حلقه ی نوری که دور خورشید و ماه و دیگر اجسام درخشان به چشم می خورد) تاج خورشید، خرمن ماه، شاهورد، اکلیل (corona هم می گویند)، (نجوم - در برخی کهکشان ها) تجمع کروی ستارگان، جلال و جبروت، سرفرازی، افتخار و سربلندی، والایش، دیهیم، پیشوند:، از دریا، دریایی [halobiont]، نورانی شدن انبیاء واولیاء
• (1)تعریف: a circle of light depicted in paintings as shining around the head of a divine or sacred being.
- The icon shows Jesus Christ with a golden halo about his head.
[ترجمه گوگل] این نماد عیسی مسیح را با هاله ای طلایی در اطراف سر خود نشان می دهد [ترجمه ترگمان] این نماد عیسی مسیح را با هاله ای طلایی در اطراف سرش نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: any circle or band of light produced by reflection or refraction of light by ice crystals suspended in the earth's atmosphere, as around the sun or moon.
- A halo around the moon was clearly visible last night.
[ترجمه گوگل] شب گذشته هاله ای در اطراف ماه به وضوح قابل مشاهده بود [ترجمه ترگمان] هاله هاله دور ماه به وضوح دیده می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
1. usually a halo is painted around the heads of saints
معمولا دور سر مقدسان هاله ای نقاشی می کنند.
2. When there is solar halo, it will rain; when there is lunar halo, it will blow.
[ترجمه ط. مجیدی] هاله خورشیدی نشانه آمدن باران، هاله دور ماه، نشانه وزیدن باد است.
|
[ترجمه گوگل]وقتی هاله خورشیدی وجود داشته باشد، باران خواهد بارید وقتی هاله قمری وجود داشته باشد، میوزد [ترجمه ترگمان]وقتی هاله خورشیدی وجود داشته باشد، باران خواهد بارید؛ زمانی که هاله نور وجود داشته باشد، آن نیز منفجر خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Smoke wreathed his head like a halo.
[ترجمه گوگل]دود مثل هاله سرش را حلقه زده بود [ترجمه ترگمان]دود مانند هاله ای از هاله ای در سرش پیچیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The sun had a faint halo round it.
[ترجمه گوگل]خورشید یک هاله ضعیف در اطراف خود داشت [ترجمه ترگمان]آفتاب هاله ضعیفی بر آن انداخته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Even without mistakes, the halo effect eventually wears off when some one else emerges as the new golden girl.
[ترجمه گوگل]حتی بدون اشتباه، اثر هاله در نهایت زمانی که یکی دیگر به عنوان دختر طلایی جدید ظاهر می شود، از بین می رود [ترجمه ترگمان]حتی بدون اشتباه، اثر هاله ای در نهایت وقتی اتفاق می افتد که فرد دیگری به عنوان دختر طلایی جدید ظاهر می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. In its place was a halo of entirely new material.
[ترجمه گوگل]در جای خود هاله ای از مواد کاملاً جدید قرار داشت [ترجمه ترگمان]در جای خود هاله ای از نو از نو ساخته شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A halo rich with rust is lofted round the heads Of James and John and Peter.
[ترجمه گوگل]هاله ای پر از زنگ زدگی دور سر جیمز و جان و پیتر قرار دارد [ترجمه ترگمان]هاله ای از زنگ زدگی پر از زنگ زدگی، گرد سر جیمز و جان و پیتر را فرا می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A halo of wispy blonde curls capped her pretty face.
[ترجمه گوگل]هاله ای از فرهای بلوند نازک صورت زیبایش را پوشانده بود [ترجمه ترگمان]هاله ای از موهای بلوند و آشفته صورتش را پوشانده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. His head is surrounded by a golden halo.
[ترجمه گوگل]سر او با هاله ای طلایی احاطه شده است [ترجمه ترگمان]سرش توسط یه هاله طلایی احاطه شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A ragged halo of smoky-blue cloud wraps round the intense silver glow.
[ترجمه گوگل]هالهای از ابر دودی مایل به آبی، درخشش شدید نقرهای را میپیچد [ترجمه ترگمان]هاله ای از ابر تیره رنگی در پرتو درخشان نقره ای می درخشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Since it formed a halo over the puck, did that amount to the same thing?
[ترجمه گوگل]از آنجایی که یک هاله روی جن تشکیل می داد، آیا این مقدار به همان اندازه بود؟ [ترجمه ترگمان]از وقتی که هاله نورانی بر دور توپ تشکیل شده بود این مبلغ را به یک سان انجام می داد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Secondly, it causes the lights to be surrounded by a ring of light, which I refer to as their halo.
[ترجمه گوگل]ثانیاً باعث می شود نورها توسط حلقه ای از نور احاطه شوند که من از آن به عنوان هاله آنها یاد می کنم [ترجمه ترگمان]دوم این که باعث می شود نورها توسط حلقه ای از نور احاطه شوند، که من به عنوان هاله آن ها اشاره می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In addition to this, every vision is surrounded by a kind of halo designed to gain its acceptance.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، هر بینایی توسط نوعی هاله احاطه شده است که برای جلب پذیرش آن طراحی شده است [ترجمه ترگمان]علاوه بر این، هر بینایی توسط نوعی هاله ای که برای به دست آوردن مقبولیت آن طراحی شده است، احاطه شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. As a result, his skin glowed more healthily and his halo of hair gleamed like the outer circle of the sun.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، پوست او سالم تر می درخشید و هاله موهایش مانند دایره بیرونی خورشید می درخشید [ترجمه ترگمان]در نتیجه پوستش تیره تر می شد و هاله موهایش همچون دایره ای بیرونی خورشید می درخشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
هاله (اسم)
areola, halo, corona, halation, nimbus
حلقه نور (اسم)
halo, gloria
نورانی شدن (فعل)
halo
تخصصی
[سینما] هاله [زمین شناسی] هاله یک حلقه نور که وقتی ماه یا خورشید از لابلای بلورهای یخ پوشش نازکی از ابر بلند دیده می شود، دور آنها را احاطه می کند. [نساجی] روی هم افتادن رنگها در چاپ ( نقصی در طرح چاپ ) درهم شدن رنگها در چاپ [معدن] هاله (زمین شناسی اقتصادی) [آب و خاک] هاله
انگلیسی به انگلیسی
• nimbus, circle of light surrounding the head of a saint or divine being; circle of light around an object caused by the refraction of light a halo is a circle of light that is drawn in pictures round the head of a holy figure such as a saint or angel.
پیشنهاد کاربران
هاله ( halo ) : این واژه یونانی است ولی از پارسی وام گرفته است! واژه "هاله، halo" پیامبران و بزرگان: از واژه "اَهلَو، اَهلا" وام گرفته است و درست همان معنا را می دهد! فَرِّ ایزدی و کاریزمایی که همچون شایوَردی ( هاله ای ) نورانی بر گِرد و دور سَرِ پیامبران و بزرگان است و از آن ها پایش می کند! ... [مشاهده متن کامل]
typical of : حاکی از . representative as a symbol; symbolic "the pit is typical of hell"
هاله ( نور حلقوی اطراف یک شی مثل دور سر افراد مقدس یا فرشتگان ) • nimbus, circle of light surrounding the head of a saint or divine being; circle of light around an object caused by the refraction of light ... [مشاهده متن کامل]
• a halo is a circle of light that is drawn in pictures round the head of a holy figure such as a saint or angel.