1. Attention to detail is the hallmark of a fine craftsman.
[ترجمه گوگل]توجه به جزئیات ویژگی بارز یک صنعتگر خوب است
[ترجمه ترگمان]توجه به جزئیات نشانه یک هنرمند خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. One hallmark of a good politician is his ability to influence people.
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های یک سیاستمدار خوب، توانایی او در تأثیرگذاری بر مردم است
[ترجمه ترگمان]یکی از نشانه های یک سیاست مدار خوب توانایی او برای نفوذ بر مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Clear expression is the hallmark of good writing.
[ترجمه گوگل]بیان واضح ویژگی بارز نوشتن خوب است
[ترجمه ترگمان]بیان روشن نشانه نوشته خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Their performance did not bear the hallmark of European champions.
[ترجمه گوگل]عملکرد آنها نشان قهرمانان اروپا را نداشت
[ترجمه ترگمان]عملکرد آن ها مشخصه قهرمانان اروپایی را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It's a technique that has become the hallmark of Amber Films.
[ترجمه گوگل]این تکنیکی است که به مشخصه Amber Films تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]این یک تکنیک است که به مشخصه فیلم آمبر تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Simplicity is a hallmark of this design.
[ترجمه گوگل]سادگی از ویژگی های این طراحی است
[ترجمه ترگمان]سادگی نشانه این طراحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Relationships are the hallmark of the mature person. Brian Tracy
[ترجمه گوگل]روابط مشخصه یک فرد بالغ است برایان تریسی
[ترجمه ترگمان]زنان نشانه یک آدم بالغ هستند \"ب - - رای - - ان\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In what would become a hallmark of the next dozen years, the Legislature was seldom able to act on major issues.
[ترجمه گوگل]در چیزی که به مشخصه ده سال آینده تبدیل می شد، قوه مقننه به ندرت قادر بود در مورد مسائل عمده اقدام کند
[ترجمه ترگمان]در آن چه که در دوازده سال آینده نشانه مشخصه آن بود، مجلس مقنن به ندرت می توانست در مورد مسائل عمده عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Waste became a hallmark of consumerism.
[ترجمه گوگل]ضایعات به نشانه مصرف گرایی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]ضایعات به صورت شاخص of درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Flexibility within the classroom, the hallmark of the gifted teacher, must find a place in far more of our schools.
[ترجمه گوگل]انعطاف پذیری در کلاس درس، مشخصه معلم با استعداد، باید در مدارس بسیار بیشتری جای خود را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]انعطاف پذیری در کلاس، مشخصه معلم با استعداد، باید جایی در بیشتر مدارس پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Even Hallmark is selling bath gels and scented soaps with their cards, for goodness' sakes.
[ترجمه گوگل]حتی هالمارک ژلهای حمام و صابونهای معطر را با کارتهایشان به خاطر خیر میفروشد
[ترجمه ترگمان]حتی Hallmark هم ژل حمام و صابون های معطر را با کارت های خود به خاطر خوبی به خاطر خدا می فروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Many said the special effects, a hallmark of director Steven Spielberg, were amazing.
[ترجمه گوگل]خیلی ها گفتند که جلوه های ویژه، که مشخصه کارگردان استیون اسپیلبرگ است، شگفت انگیز است
[ترجمه ترگمان]بسیاری گفتند که تاثیرات ویژه، نشانه ای از کارگردان استیون اسپیلبرگ، شگفت انگیز بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The hallmark of the industrial revolution has been the slow replacement of the unskilled by the skilled.
[ترجمه گوگل]ویژگی بارز انقلاب صنعتی جایگزینی آهسته افراد ماهر به جای افراد ماهر بوده است
[ترجمه ترگمان]مشخصه انقلاب صنعتی، جایگزینی آهسته افراد غیر ماهر توسط افراد ماهر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A duty to describe is the moral hallmark of the new novel.
[ترجمه گوگل]وظیفه توصیف، ویژگی اخلاقی رمان جدید است
[ترجمه ترگمان]وظیفه توصیف مشخصه اخلاقی این رمان جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Clog dancing is a hallmark of Appalachian culture.
[ترجمه گوگل]رقص کلوگ از ویژگی های بارز فرهنگ آپالاچی است
[ترجمه ترگمان]رقص Clog نشانه فرهنگ Appalachian است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید