half right

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
نصفه درست / نیمه درست / تا حدی درست
در زبان محاوره ای:
یه کم درست گفتی، نصف حرفت درسته، تا یه جا قبول دارم، نصفه نصفه درسته
________________________________________
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ( تحلیلی – نسبی ) :
برای توصیف نظریه، پاسخ، یا دیدگاهی که **تا حدی درست یا قابل قبول باشه، ولی کامل یا دقیق نباشه**
مثال:
Your explanation is **half right**—you missed the key detail.
توضیحت تا حدی درسته—ولی نکته ی اصلی رو جا انداختی.
2. ( طعن آمیز – فرهنگی ) :
گاهی برای **رد ضمنی یا اصلاح مودبانه ی حرف طرف مقابل**؛ یعنی بخشی از حرفش درسته، ولی بقیه اش نه
مثال:
He’s **half right** about the cause, but totally wrong about the solution.
در مورد علت تا حدی درست می گه، ولی راه حلش کاملاً اشتباهه.
3. ( محاوره ای – دوستانه ) :
در گفت وگوهای روزمره، برای **نرم کردن فضای مخالفت یا اصلاح نظر** بدون حمله مستقیم
مثال:
Okay, you’re **half right**—but let me show you the full picture.
باشه، نصفه درست گفتی—ولی بذار تصویر کامل رو نشونت بدم.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
partially correct – somewhat accurate – not entirely wrong – close – almost right

نیم به راست راست
نصفه نیمه درست گفتن
به نیمی از واقعیت رسیدن
not entirely correct