half price

/ˌhæfˈpraɪs//ˌhæfˈpraɪs/

جمله های نمونه

1. They're selling off last year's stock at half price.
[ترجمه گوگل]آنها سهام سال گذشته را به نصف قیمت می فروشند
[ترجمه ترگمان]آن ها سهام سال گذشته را به نصف قیمت می فروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Main courses are half price from 30pm to 2pm.
[ترجمه گوگل]دوره های اصلی از ساعت 30 تا 14 نیم بها می باشد
[ترجمه ترگمان]دوره های اصلی نصف قیمت از ۳۰ بعد از ظهر تا ۲ بعد از ظهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Goods with slight defects are sold at half price.
[ترجمه گوگل]اجناس با ایرادات جزئی به نصف قیمت به فروش می رسد
[ترجمه ترگمان]محصولات با نقص های اندک به نصف قیمت فروخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many shoes are at half price or less.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کفش ها نصف قیمت یا کمتر هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کفش ها به نصف قیمت یا کم تر قیمت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He only charged me half price.
[ترجمه گوگل]او فقط نصف قیمت را از من گرفت
[ترجمه ترگمان]اون فقط نصف قیمت منو گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Selected items are being sold at half price to woo customers into the store.
[ترجمه گوگل]اقلام منتخب به نصف قیمت فروخته می شوند تا مشتریان را جذب فروشگاه کنند
[ترجمه ترگمان]کالاهای انتخاب شده به نصف قیمت فروخته می شوند تا مشتریان را به داخل فروشگاه ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The students were admitted to the concerts at half price.
[ترجمه گوگل]دانشجویان با نیم بها در کنسرت ها پذیرفته شدند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در نصف قیمت به این کنسرت ها اعتراف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I bought these jeans at half price in the sale.
[ترجمه گوگل]من این شلوار جین را به نصف قیمت در فروش خریدم
[ترجمه ترگمان]من این شلوار جین را با قیمت نصف قیمت خرید خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I sold my new bicycle at half price.
[ترجمه گوگل]دوچرخه جدیدم را نصف قیمت فروختم
[ترجمه ترگمان]دوچرخه جدیدم را با نصف قیمت فروختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Children travel half price until age ten.
[ترجمه گوگل]کودکان تا ده سالگی نیم بها سفر می کنند
[ترجمه ترگمان]کودکان تا ده سالگی به نصف قیمت سفر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We have many items at half price or less.
[ترجمه گوگل]ما اقلام زیادی را با نصف قیمت یا کمتر داریم
[ترجمه ترگمان]ما موارد زیادی را با قیمت نصف یا کم تر داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Children aged 2-14 go half price.
[ترجمه گوگل]کودکان 2 تا 14 ساله نصف قیمت می شوند
[ترجمه ترگمان]کودکان ۲ تا ۱۴ ساله نصف قیمت را به خود اختصاص می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By yesterday she was selling off stock at half price.
[ترجمه گوگل]تا دیروز او سهام را به نصف قیمت فروخت
[ترجمه ترگمان]دیروز او سهام را به نصف قیمت می فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Selected leather goods and stationery half price.
[ترجمه گوگل]منتخب کالاهای چرمی و لوازم التحریر نیم بها
[ترجمه ترگمان]کالاهای چرمی انتخاب شده و لوازم التحریر میان آن ها نصف قیمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I got my shoes on sale for half price.
[ترجمه گوگل]کفش هایم را به نصف قیمت فروختم
[ترجمه ترگمان]من به قیمت نصف قیمت، کفش هام رو حراج کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fifty percent of the cost or price
if something is half-price, you can buy it for half of its usual price.

پیشنهاد کاربران

half price ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: نیم‏بها
تعریف: قیمتی معادل نصف قیمت معمول
Adjective :
نیم بها
نصف قیمت
کالایی که ۵۰٪ تخفیف دارد.
نصف قیمت

بپرس