half life


(مواد رادیواکتیو یا تابشگر) نیمه عمر، نیم زیست، نیم عمر (half life هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: half-lives
• : تعریف: in physics, the time required for disintegration of half the atoms in a given quantity of radioactive material.

جمله های نمونه

1. One half of the world does not know how the other half lives.
[ترجمه Eshghok] نیمه ی جان
|
[ترجمه گوگل]نیمی از جهان نمی دانند که نیمی دیگر چگونه زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]نیمی از دنیا نمی دانند که نیمه دیگر چطور زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Half the world knows not how the other half lives.
[ترجمه گوگل]نیمی از جهان نمی دانند که نیمی دیگر چگونه زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]نیمی از دنیا می دانند که نیمه دیگر چطور زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The half lives of these radicals are measured in nanoseconds - they literally destroy the first thing they bump in to.
[ترجمه گوگل]نیمه عمر این رادیکال ها در نانوثانیه اندازه گیری می شود - آنها به معنای واقعی کلمه اولین چیزی را که به آن برخورد می کنند از بین می برند
[ترجمه ترگمان]نیمی از عمر این رادیکال ها در چند نانو متر اندازه گیری شده است - آن ها اولین چیزی که به آن ضربه می زنند را از بین می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ye never knew how the other half lives!
[ترجمه گوگل]شما هرگز نمی دانستید که نیمه دیگر چگونه زندگی می کند!
[ترجمه ترگمان]! تو هیچوقت نمی دونستی نصف زندگی دیگه چطور زندگی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. High-ranking public officials should take the bus so they can see how the other half lives.
[ترجمه گوگل]مقامات عالی رتبه دولتی باید سوار اتوبوس شوند تا ببینند نیمه دیگر چگونه زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]مسئولان رده بالای عمومی باید این اتوبوس را بگیرند تا آن ها بتوانند نحوه زندگی نیمه دیگر را ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The translator who devoted half life on the translation business are just for a penny.
[ترجمه گوگل]مترجمی که نیمی از عمر خود را وقف تجارت ترجمه کرده است فقط برای یک پنی است
[ترجمه ترگمان]مترجم که نیمی از عمر ترجمه را به خود اختصاص داده فقط یک پنی خرج کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Sun is near half life expectancy.
[ترجمه گوگل]خورشید نزدیک به نیمی از امید به زندگی است
[ترجمه ترگمان]خورشید نزدیک به نیمی از امید به زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you can prolong the half life of the androstane skeleton, stabilize the 3 position and give an effective dose, you can get the SAME results which is pretty damn cool.
[ترجمه گوگل]اگر بتوانید نیمه عمر اسکلت اندروستان را طولانی کنید، وضعیت 3 را تثبیت کنید و دوز موثری بدهید، می توانید همان نتایج را دریافت کنید که بسیار عالی است
[ترجمه ترگمان]اگر می توانید نیمه عمر اسکلت androstane را طولانی کنید، ۳ موقعیت را تثبیت کنید و یک دوز موثر بدهید، می توانید نتایجی را که نسبتا خوب است به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Confucius has a half life time, are engaged in education work.
[ترجمه گوگل]کنفوسیوس یک نیمه عمر دارد، به کار آموزش مشغول است
[ترجمه ترگمان]کنفوسیوس یک زمان نیمه عمر دارد و در کار تحصیل مشغول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Higher blood concentration of ceftiofur and longer half life can be observed when administered together with probenecid.
[ترجمه گوگل]در صورت مصرف همزمان با پروبنسید، غلظت خونی بالاتر سفتیوفور و نیمه عمر طولانی تر مشاهده می شود
[ترجمه ترگمان]غلظت بالاتر خون of و نیمه عمر طولانی تر را می توان هنگامی که با probenecid اداره می شود، مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fervor is half life, indifferent is half death.
[ترجمه گوگل]شور نیمی از زندگی است، بی تفاوتی نیمی از مرگ است
[ترجمه ترگمان]شور و شوق نیمه عمر است، بی تفاوتی نیمی از مرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One waiting of whole life, half life grief.
[ترجمه گوگل]یک انتظار تمام عمر، غم نیمه عمر
[ترجمه ترگمان]یک انتظار تمام زندگی، نیمی از غم و اندوه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The time interval over which half of the nuclei decay is the half life of U-23
[ترجمه گوگل]فاصله زمانی که نیمی از هسته ها در آن فروپاشی می کنند، نیمه عمر U-23 است
[ترجمه ترگمان]فاصله زمانی بالای این هسته نیمه عمر U - ۲۳ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective:To determine the numerical value of light dense of sodium salicylate by colorimetric analysis, and calculate its plasma half life.
[ترجمه گوگل]هدف: تعیین مقدار عددی چگالی نور سدیم سالیسیلات با آنالیز رنگ سنجی و محاسبه نیمه عمر پلاسمایی آن
[ترجمه ترگمان]هدف: تعیین مقدار عددی نور متراکم از سدیم salicylate با آنالیز colorimetric و محاسبه نیمه عمر پلاسما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] نیم عمر (مواد رادیواکتیو یا تابشگر) نیمه عمر، نیم زیست، (life half هم می گویند)
[برق و الکترونیک] نیم عمر زمان میانگین لازم برای نیمی از اتمهای یک نمونه ماده ی پرتوزا تا از طریق واپاشی به اتمهای پایدار ویژگی پرتوزایی خود را از دست بدهند.
[بهداشت] نیم عمر
[ریاضیات] نیمه ی عمر
[پلیمر] نیم عمر

انگلیسی به انگلیسی

• amount of time it takes for half of the atoms in a radioactive substance to break down or decay
the half-life of a radioactive substance is the time that it takes to lose half its radioactivity.

پیشنهاد کاربران

نیم عمر
نیمه عمر : سرعت تجزیه رادیواکتیو برای رادیوایزوتوپ ها متفاوت است، اما در هر مورد، زمان مشخصی برای نیمی از اتم های اصلی برای واپاشی لازم است. این زمان، نیمه عمر رادیوایزوتوپ نامیده می شود.
half - life ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: نیم‏عمر
تعریف: زمان لازم برای از بین رفتن نیمی از اتم های یک مادۀ پرتوزا در فرایند واپاشی

بپرس