haggle

/ˈhæɡl̩//ˈhæɡl̩/

معنی: چانه، اصرار کردن، بریدن، چانه زدن
معانی دیگر: (سر قیمت یا توافق) جر و بحث کردن، لکالک کردن، کلنجار رفتن، (به طور ناصاف و با زدن ضربه) بریدن (رجوع شود به: hack)

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: haggles, haggling, haggled
• : تعریف: to bargain or argue over petty differences in price, terms, or point of view.
مترادف: cavil, chaffer, dicker, higgle, nitpick, palter, quibble
مشابه: bargain, barter, carp, deal, negotiate, spat, truck, wrangle

- She went off to look at other things at the flea market while her husband haggled over the price of the lamp.
[ترجمه A.A] او بیرون رفت که به چیزهای دیگه در سمساری نگاه کند مادامیکه شوهرش روی قیمت لامپ چانه میزد
|
[ترجمه گوگل] او در حالی که شوهرش در مورد قیمت چراغ چانه می زد، رفت تا چیزهای دیگری را در بازار کثیف نگاه کند
[ترجمه ترگمان] در بازار کهنه فروشان به چیزهای دیگر نگاه می کرد، در حالی که شوهرش قیمت چراغ را زیر و رو می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: haggler (n.)
• : تعریف: an instance of petty bargaining or quarreling.
مترادف: pettifoggery, quibble
مشابه: argument, bargain, cavil, deal, dicker, dispute, quarrel, row, spat

- After a long haggle, a price was finally agreed on.
[ترجمه گوگل] بعد از مدت ها چانه زنی بالاخره روی قیمت توافق شد
[ترجمه ترگمان] بعد از چانه بلندی، بالاخره یک قیمت به توافق رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Ella taught her how to haggle with used furniture dealers.
[ترجمه گوگل]الا به او یاد داد که چگونه با فروشندگان مبلمان دست دوم چانه بزند
[ترجمه ترگمان]الا \"بهش یاد داده که چطور با مواد furniture\" چانه بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't be afraid to haggle: for the moment, it's a buyer's market.
[ترجمه ز کیانی] از چانه زنی نترس ، در لحظه، این بازار برای خریداران است
|
[ترجمه گوگل]از چانه زدن نترسید: در حال حاضر، بازار خریدار است
[ترجمه ترگمان]از چانه زدن نترس؛ در حال حاضر، مغازه خریدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Of course he'll still haggle over the price.
[ترجمه گوگل]البته او همچنان بر سر قیمت چانه زنی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]البته او هنوز بر روی قیمت چانه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In many countries you have to haggle before you buy anything.
[ترجمه گوگل]در بسیاری از کشورها قبل از خرید هر چیزی باید چانه بزنید
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از کشورها باید پیش از خرید چیزی چانه بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's traditional that you haggle over/about the price of things in the market.
[ترجمه گوگل]این سنتی است که شما در مورد قیمت چیزها در بازار چانه زنی می کنید
[ترجمه ترگمان]این سنتی است که بر سر قیمت اشیا در بازار چانه زده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Meanwhile, as the politicians haggle, the violence worsens.
[ترجمه گوگل]در همین حال، با چانه زدن سیاستمداران، خشونت بدتر می شود
[ترجمه ترگمان]در همان حال، همانطور که سیاستمداران چانه می زنند، خشونت بدتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We never haggle about principle.
[ترجمه گوگل]ما هرگز در مورد اصول چانه زنی نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ وقت راجع به اصل مطلب چانه نمی زنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My colleague was not prepared to haggle.
[ترجمه گوگل]همکار من آماده چانه زدن نبود
[ترجمه ترگمان]هم کار من حاضر نشد چانه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If the goods are faulty but repairable, haggle for a further discount.
[ترجمه گوگل]اگر کالا معیوب است اما قابل تعمیر است، برای تخفیف بیشتر چانه بزنید
[ترجمه ترگمان]اگر کالاها غلط باشند اما repairable، چانه زدن برای تخفیف بیشتر چانه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If he did not haggle, he would sooner or later lose out, with a consequent loss for his client.
[ترجمه گوگل]اگر او چانه زنی نمی کرد، دیر یا زود بازنده می شد و متعاقب آن موکلش ضرر می کرد
[ترجمه ترگمان]اگر چانه نمی زد، دیر یا زود گم می شد، یا از دست دادن بیمار از دست می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I hate having to haggle over prices.
[ترجمه گوگل]من از چانه زدن بر سر قیمت متنفرم
[ترجمه ترگمان]متنفرم از اینکه بر سر قیمت ها چانه بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I? never haggle with anybody because of the weakness of mankind.
[ترجمه گوگل]من؟ هرگز به خاطر ضعف انسان با کسی چانه زنی نکن
[ترجمه ترگمان]من؟ هیچ وقت با کسی چونه نمی زنی به خاطر ضعف بشریت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You so mean to haggle over every ounce.
[ترجمه گوگل]شما خیلی قصد دارید روی هر اونس چانه بزنید
[ترجمه ترگمان]منظورت این است که هر اونس آن را زیر پا می گذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do not haggle over every ounce.
[ترجمه گوگل]برای هر اونس چانه زنی نکنید
[ترجمه ترگمان] روی هر اونس چونه نزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چانه (اسم)
haggle, chap, chin

اصرار کردن (فعل)
urge, haggle, stick out, persist

بریدن (فعل)
chop, truncate, dock, cut off, cut, intercept, carve, rift, slice, flick, amputate, sliver, cut back, haggle, knife, shred, gash, engrave, whittle, incise, shear, mangle, raze, hack, exsect, hew, lancinate, resect, scarp, sever, skive, stump, sunder

چانه زدن (فعل)
bargain, chaffer, haggle, higgle

انگلیسی به انگلیسی

• bargain, wrangle, negotiate, argue over a price or condition
if you haggle, you argue about something before reaching an agreement, especially about the cost of something that you are buying.

پیشنهاد کاربران

۱. چانه زدن. چک و چانه زدن ۲. جر و بحث کردن. یکی به دو کردن
مثال:
The two countries' representatives haggled over trade for weeks.
نمایندگان دو کشور برای هفته ها بر روی داد و ستد چانه زنی کردند.
To argue over a price
چونه زدن موقع خرید
haggle over price
با حرف اضافه over
چانه زدن بر سر قیمت
argue over a price or situation
چک و چانه زدن برای خرید یک چیزی

بپرس