فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: haggles, haggling, haggled
حالات: haggles, haggling, haggled
• : تعریف: to bargain or argue over petty differences in price, terms, or point of view.
• مترادف: cavil, chaffer, dicker, higgle, nitpick, palter, quibble
• مشابه: bargain, barter, carp, deal, negotiate, spat, truck, wrangle
• مترادف: cavil, chaffer, dicker, higgle, nitpick, palter, quibble
• مشابه: bargain, barter, carp, deal, negotiate, spat, truck, wrangle
- She went off to look at other things at the flea market while her husband haggled over the price of the lamp.
[ترجمه A.A] او بیرون رفت که به چیزهای دیگه در سمساری نگاه کند مادامیکه شوهرش روی قیمت لامپ چانه میزد|
[ترجمه گوگل] او در حالی که شوهرش در مورد قیمت چراغ چانه می زد، رفت تا چیزهای دیگری را در بازار کثیف نگاه کند[ترجمه ترگمان] در بازار کهنه فروشان به چیزهای دیگر نگاه می کرد، در حالی که شوهرش قیمت چراغ را زیر و رو می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: haggler (n.)
مشتقات: haggler (n.)
• : تعریف: an instance of petty bargaining or quarreling.
• مترادف: pettifoggery, quibble
• مشابه: argument, bargain, cavil, deal, dicker, dispute, quarrel, row, spat
• مترادف: pettifoggery, quibble
• مشابه: argument, bargain, cavil, deal, dicker, dispute, quarrel, row, spat
- After a long haggle, a price was finally agreed on.
[ترجمه گوگل] بعد از مدت ها چانه زنی بالاخره روی قیمت توافق شد
[ترجمه ترگمان] بعد از چانه بلندی، بالاخره یک قیمت به توافق رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بعد از چانه بلندی، بالاخره یک قیمت به توافق رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید