haematoma


ورم خونى، دمل خونى

جمله های نمونه

1. This report describes an intramural haematoma of the oesophagus, a rare but potentially dangerous complication of variceal injection.
[ترجمه گوگل]این گزارش یک هماتوم داخل دیواره مری را توصیف می کند که یک عارضه نادر اما بالقوه خطرناک تزریق واریس است
[ترجمه ترگمان]این گزارش به توصیف intramural haematoma از مری، یکی از عوارض نادر اما بالقوه خطرناک تزریق variceal می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The haematoma part eliminates or compares in front of the technique the enlarge, the hydrocephalus and occupies the position effect also to aggravate.
[ترجمه گوگل]قسمت هماتوم در مقابل روش بزرگ شدن، هیدروسفالی را از بین می برد یا با هم مقایسه می کند و اثر موضعی را نیز برای تشدید اشغال می کند
[ترجمه ترگمان]قسمت haematoma آن را در مقابل تکنیکی که بزرگ تر است مقایسه می کند یا مقایسه می کند و تاثیر موقعیت را بدتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. By what is chronic haematoma caused? How to treat?
[ترجمه گوگل]علت ایجاد هماتوم مزمن چیست؟ چگونه درمان کنیم؟
[ترجمه ترگمان]به خاطر اتفاقی که براش افتاده؟ چه جوری درمانش کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Haematoma in the abdominal cavity was found as an irregular echo free zone between left hepatic lobe and the transplanted pancreas.
[ترجمه گوگل]هماتوم در حفره شکمی به صورت یک منطقه آزاد اکو نامنظم بین لوب کبدی چپ و پانکراس پیوندی مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]Haematoma در حفره شکمی به عنوان یک منطقه آزاد echo بین بخش کبدی و پانکراس که به سمت پانکراس منتقل شده است، یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After the technique the haematoma eliminates or the majority of elimination completely, occupies position effect vanishing or the obvious change for the better.
[ترجمه گوگل]پس از این تکنیک، هماتوم از بین می‌رود یا اکثر دفعات به طور کامل حذف می‌شود، از بین رفتن اثر موقعیت یا تغییر آشکار برای بهتر شدن را اشغال می‌کند
[ترجمه ترگمان]بعد از تکنیکی که haematoma حذف یا بیشتر حذف را به طور کامل حذف می کند، تاثیر موقعیت ناپدید شده یا تغییر آشکار برای بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But the YL-1 encephalic haematoma puncture needle may the rapid puncture drainage reduced pressure hematischesis, rescue the success ratio to increase inevitably.
[ترجمه گوگل]اما YL-1 هماتوم مغزی سوزن سوراخ ممکن است زهکشی سوراخ سریع کاهش هماتیسکس فشار، نجات نسبت موفقیت به افزایش اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]اما the - ۱ encephalic haematoma haematoma ممکن است puncture سریع تخلیه فشار را کاهش داده، نرخ موفقیت را به ناچار افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The haematoma outside hard meninx happens in exert oneself dot to reach its commonly around.
[ترجمه گوگل]هماتوم بیرونی مننکس سخت در نقطه فشاری اتفاق می افتد تا به طور معمول به اطراف خود برسد
[ترجمه ترگمان]haematoma خارج از meninx سخت در اعمال خود برای رسیدن به آن شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To the tumour inside skull, helminth, haematoma and cerebral blood - vessel pathological changes can provide exact diagnostic basis.
[ترجمه گوگل]تومور داخل جمجمه، کرم، هماتوم و تغییرات پاتولوژیک عروق مغزی می تواند مبنای تشخیصی دقیقی را فراهم کند
[ترجمه ترگمان]برای تومور در جمجمه، helminth، haematoma، and و changes مغزی - عامل تشخیصی دقیقی ارایه خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the acute setting, an intracranial haematoma can appear isodense on CT scanning, especially if a coagulopathy is present.
[ترجمه گوگل]در شرایط حاد، هماتوم داخل جمجمه ای می تواند در سی تی اسکن به صورت ایزودنسی ظاهر شود، به خصوص اگر انعقادی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]در شرایط حاد، an intracranial می تواند در سی تی اسکن ظاهر شود، به خصوص اگر یک coagulopathy وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This can lead to something called an epidural haematoma, where blood builds up between the outer covering of the brain and the skull, with consequent pressure on the brain itself.
[ترجمه گوگل]این می تواند منجر به چیزی به نام هماتوم اپیدورال شود که در آن خون بین پوشش خارجی مغز و جمجمه جمع می شود و در نتیجه به خود مغز فشار وارد می شود
[ترجمه ترگمان]این می تواند منجر به چیزی به نام غده های اپیدورال می شوند که در آن ها خون بین پوشش بیرونی مغز و جمجمه ایجاد می شود و فشار ناشی از آن بر خود مغز تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Acute aortic syndrome includes aortic dissection, intramural haematoma ( IMH ), and symptomatic aortic ulcer.
[ترجمه گوگل]سندرم آئورت حاد شامل برش آئورت، هماتوم داخل دیواره (IMH) و زخم آئورت علامتدار است
[ترجمه ترگمان]سندروم شکمی حاد شامل کالبدشکافی آئورتی، intramural haematoma (IMH)، و زخم آیورت می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Prostate cancer can be complicated by spontaneous intracranial haematoma.
[ترجمه گوگل]سرطان پروستات می تواند با هماتوم خود به خودی داخل جمجمه پیچیده شود
[ترجمه ترگمان]سرطان پروستات می تواند با intracranial intracranial به خودی خود پیچیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusions The treatment group has reduces around the haematoma the hydrocephalus, accelerates in the brain the haematoma absorption function, is advantageous in the nerve function restoration.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری گروه درمانی باعث کاهش هیدروسفالی در اطراف هماتوم، تسریع عملکرد جذب هماتوم در مغز، و در ترمیم عملکرد عصبی سودمند است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری گروه درمان در حدود the the را کاهش می دهد، در مغز، تابع جذب haematoma را سرعت می بخشد، در ترمیم عملکرد عصبی مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Results:Renal trauma was classified into three types:subcapsular haematoma, contusion and mixed injury.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: ترومای کلیوی به سه نوع هماتوم ساب کپسولار، کوفتگی و آسیب مختلط طبقه‌بندی شد
[ترجمه ترگمان]نتایج: آسیب Renal به سه نوع طبقه بندی شد: subcapsular haematoma، contusion و injury مخلوط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Producing haematoma of tumour, head is caused when childbirth, do not require any treatment, heal of metropolis proper motion.
[ترجمه گوگل]ایجاد هماتوم تومور، سر هنگام زایمان ایجاد می شود، نیازی به درمان ندارد، حرکت مناسب کلان شهر را التیام می بخشد
[ترجمه ترگمان]تولید haematoma تومور، که در هنگام زایمان ناشی می شود، به هیچ گونه درمان، التیام و التیام یک حرکت مناسب نیاز ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• localized accumulation of blood in the body, swelling due to an accumulation of blood (also hematoma)

پیشنهاد کاربران

بپرس