hadj


معنی: حج، زیارت حج، حاجی
معانی دیگر: رجوع شود به: hajj، hajj حج

جمله های نمونه

1. Greater Manchester Police spokesman said: 'El Hadj Diouf was stopped on Blackburn Road (A66 by an officer at 20am, who requested he take a breath test.
[ترجمه گوگل]سخنگوی پلیس منچستر بزرگ گفت: «ال حاج دیوف در جاده بلکبرن (A66) توسط یک افسر در ساعت 20 صبح متوقف شد و از او خواست که تست تنفس بدهد
[ترجمه ترگمان]سخنگوی پلیس گریتر منچستر گفت: \" حاج دیوف در ساعت ۲۰ صبح در جاده بلکبرن متوقف شد و از او خواست تا یک آزمایش تنفس را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I hadj the turkey thawing in the sink.
[ترجمه گوگل]من داشتم بوقلمون را در سینک آب می کنم
[ترجمه ترگمان]من حج را که در ظرف شویی ذوب می شود، می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Habre lawyer El Hadj Diouf says President Wade's decision to extradite the former Chadian leader is meant to destroy him.
[ترجمه گوگل]ال حاج دیوف، وکیل هابر، می گوید که تصمیم رئیس جمهور وید برای استرداد رهبر سابق چاد به منظور نابودی او است
[ترجمه ترگمان]El Hadj، وکیل حبره، می گوید که تصمیم رئیس جمهور برای استرداد رهبر سابق چاد به معنای نابود کردن وی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Excerpt from a talk with President EI Hadj Omar Bongo of the Gabon Republic.
[ترجمه گوگل]گزیده ای از گفتگو با رئیس جمهور EI حاج عمر بونگو از جمهوری گابن
[ترجمه ترگمان]Excerpt از گفتگویی با رئیس جمهور EI و عمر بونگو در جمهوری گابن جاودانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Almost a century and a half ago, Senator Stephen Douglas told Abraham Lincoln, who hadj ust defeated him for the presidency, " Partisan feeling must yield to 6 patriotism, I' m with you, Mr. "
[ترجمه گوگل]تقریباً یک قرن و نیم پیش، سناتور استیون داگلاس به آبراهام لینکلن، که قبلاً او را برای ریاست جمهوری شکست داد، گفت: "احساس حزبی باید به 6 میهن پرستی تسلیم شود، من با شما هستم، آقای "
[ترجمه ترگمان]تقریبا یک قرن و نیم پیش، سناتور استفان داگلاس به آبراهام لینکلن گفت که او اوست و اوست که او را برای ریاست جمهوری شکست داده است، \" احساسات پارتیزان باید به ۶ میهن پرستی منجر شود، من با شما هستم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حج (اسم)
hadj, hadji

زیارت حج (اسم)
hadj, hadji

حاجی (اسم)
hadj, hadji

پیشنهاد کاربران

بپرس