• : تعریف: a North Atlantic food fish, related to but smaller than cod.
جمله های نمونه
1. Yes. Haddock and chips for me, please.
[ترجمه علی] بله هاداگ و چیپس برای من لطفا
|
[ترجمه گوگل]آره هادوک و چیپس برای من، لطفا [ترجمه ترگمان]آ ره haddock و چیپس برای من لطفا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. This includes an extra 750 tonnes of haddock and 800 tonnes of hake.
[ترجمه گوگل]این شامل 750 تن هیل اضافی و 800 تن هیک است [ترجمه ترگمان]این شامل ۷۵۰ تن ماهی روغنی و ۸۰۰ تن of می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Cross-country running did you good; and haddock; and sitting quietly in deck-chairs.
[ترجمه گوگل]دویدن کراس کانتری به شما کمک کرد و هدوک; و آرام روی صندلی های عرشه نشسته است [ترجمه ترگمان]ماهی که در حال دویدن بود، شما خوب بود؛ و ماهی که آرام روی صندلی های راحتی نشسته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Similar observations can be made for flounder and haddock.
[ترجمه گوگل]مشاهدات مشابهی را می توان در مورد فلوندر و هادوک انجام داد [ترجمه ترگمان]مشاهدات مشابهی را می توان برای flounder و haddock انجام داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The delicious kippers and haddock come from Portsoy.
[ترجمه گوگل]کیپرهای خوشمزه و هادوک از پورتسوی می آیند [ترجمه ترگمان]ماهی روغنی خوش مزه و ماهی روغنی از Portsoy امده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Alan Haddock, assistant divisional officer with Cheshire Fire Brigade, said the blaze was an avoidable accident.
[ترجمه گوگل]آلن هادوک، دستیار افسر بخش آتش نشانی چشایر، گفت که آتش سوزی یک حادثه قابل اجتناب بود [ترجمه ترگمان]الن haddock، دستیار رئیس بخش آتش نشانی Cheshire، گفت که این آتش سوزی یک حادثه قابل پیش گیری بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Skippers will have either to throw away the haddock or risk prosecution by bringing them ashore.
[ترجمه گوگل]کاپیتان ها یا باید هدوک را دور بریزند یا با آوردن آنها به خشکی خطر تعقیب قضایی را در پی دارند [ترجمه ترگمان]skippers یا مجبور به رها کردن ماهی روغنی و یا تحت تعقیب قرار دادن آن ها با آوردن آن ها به ساحل خواهند بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Up north, it may be haddock, probably served with some bright green mushy peas.
[ترجمه گوگل]در شمال، ممکن است هدوک باشد که احتمالاً با مقداری نخود سبز روشن سرو می شود [ترجمه ترگمان]در شمال، ممکن است ماهی روغنی باشد و احتمالا با کمی نخود سبز روشن سرو کار داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The menu ranges from starters like Smoked Haddock Brandade or Orienta Duck Salad to Paupiette of Salmon or Whole Bones Poussin for main courses, or straight burgers for the more down-to-earth diners.
[ترجمه گوگل]این منو از غذاهای اولیه مانند Smoked Haddock Brandade یا سالاد Orienta Duck تا Paupiette of Salmon یا Whole Bones Poussin برای غذاهای اصلی یا همبرگرهای مستقیم برای غذاخوریهای معمولیتر متغیر است [ترجمه ترگمان]منوی غذا از starters مانند Smoked haddock Brandade یا سالاد Orienta برای Paupiette سالمون و یا Whole Bones برای دوره های اصلی، یا burgers مستقیم برای کسانی که به زمین می افتند، متغیر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Cod and haddock in the Barents Sea have been found to flee the area when air guns start firing, drastically reducing fish catches for days.
[ترجمه گوگل]در دریای بارنتز، ماهی کاد و هیدوک با شروع شلیک گلولههای بادی از منطقه فرار میکنند و این امر باعث کاهش شدید صید ماهی برای روزها میشود [ترجمه ترگمان]یک ماهی روغنی و ماهی روغنی در دریای بارنت در حال فرار از این منطقه پیدا شده است که در آن سلاح های هوایی شروع به شلیک می کنند و به شدت به کاهش صید ماهی در طی چند روز می پردازند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Fish such as cod, flounder, and haddock are caught in this way.
[ترجمه گوگل]ماهی هایی مانند ماهی کاد، گل خراطین و شاه ماهی از این طریق صید می شوند [ترجمه ترگمان]ماهی مانند ماهی و ماهی گیر در این روش گیر می افتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The menu ranges from starters like Smoked Haddock Brandade or Oriental Duck Salad to Paupiette of Salmon or Whole Bones Poussin for main courses, or straight burgers for the more down-to-earth diners.
[ترجمه گوگل]این منو از غذاهای اولیه مانند Smoked Haddock Brandade یا سالاد اردک شرقی گرفته تا Paupiette of Salmon یا Whole Bones Poussin برای غذاهای اصلی یا برگرهای مستقیم برای غذاخوریهای معمولیتر متغیر است [ترجمه ترگمان]منوی غذا از starters مانند Smoked haddock Brandade یا سالاد Duck شرقی برای Paupiette سالمون و یا Whole Bones برای دوره های اصلی، یا burgers مستقیم برای کسانی که به زمین می افتند، متغیر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Because when haddock face a net, they swim up to escape and get caught.
[ترجمه گوگل]زیرا زمانی که هادوک با تور روبرو می شود، شنا می کنند تا فرار کنند و گرفتار شوند [ترجمه ترگمان]چون وقتی که ماهی روغنی به تور می رود، شنا می کنند تا فرار کنند و دستگیر شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. For example I love English breakfasts, or smoked haddock, or roast sirloin steak with mushrooms and onions.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال من عاشق صبحانه های انگلیسی، یا هادوک دودی، یا استیک برشته با قارچ و پیاز هستم [ترجمه ترگمان]برای مثال من صبحانه انگلیسی را دوست دارم، یا ماهی روغنی دودی یا ماهی سرخ کرده گوساله با قارچ و پیاز دوست دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. So, some whiffs of roses and haddock.
[ترجمه گوگل]بنابراین، چند بوی از گل رز و شاه ماهی [ترجمه ترگمان]بنابراین، some بوی گل رز و ماهی روغنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ماهی روغن کوچک (اسم)
haddock
انگلیسی به انگلیسی
• type of edible fish found in the north atlantic (member of the cod family) a haddock is a fish that lives in the sea that you can eat.