2. The building was declared unfit for human habitation.
[ترجمه پوریا] آن ساختمان برای سکونت انسان نامناسب اعلام شد
|
[ترجمه گوگل]این ساختمان برای سکونت انسان نامناسب اعلام شد [ترجمه ترگمان]اعلام شد که این ساختمان برای سکونت انسان نامناسب اعلام شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. They looked around for any signs of habitation.
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال هر گونه نشانه ای از سکونت به اطراف نگاه کردند [ترجمه ترگمان]به اطراف نگاه کردند تا نشانه ای از سکنه پیدا کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The house was declared quite unfit for human habitation.
[ترجمه گوگل]این خانه برای سکونت انسان کاملاً نامناسب اعلام شد [ترجمه ترگمان]خانه کاملا مناسب محل سکونت آدمیزاد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They officially designated the area unsuitable for human habitation.
[ترجمه گوگل]آنها رسماً منطقه را برای سکونت انسان نامناسب اعلام کردند [ترجمه ترگمان]آن ها رسما منطقه را برای سکونت انسان نامناسب اعلام کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Existing houses are becoming totally unfit for human habitation.
[ترجمه گوگل]خانه های موجود برای سکونت انسان کاملاً نامناسب می شوند [ترجمه ترگمان]خانه های موجود برای سکونت انسان کاملا نامناسب شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. There was no sign of habitation as far as the eye could see.
[ترجمه گوگل]تا چشم کار می کرد هیچ نشانی از سکونت نبود [ترجمه ترگمان]تا آنجا که چشم دیده می شد هیچ نشانی از آبادی نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The houses were unfit for human habitation .
[ترجمه گوگل]خانه ها برای سکونت انسان نامناسب بودند [ترجمه ترگمان]خانه ها برای سکنه انسان مناسب نبودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. What are the chances of achieving permanent habitation in space?
[ترجمه گوگل]شانس دستیابی به سکونت دائمی در فضا چقدر است؟ [ترجمه ترگمان]شانس دستیابی به سکونت دائمی در فضا چیست؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید! [ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The next habitation was a further ten miles away, at Shiel Bridge.
[ترجمه گوگل]سکونتگاه بعدی ده مایلی دورتر، در پل شیل بود [ترجمه ترگمان]محل سکونت بعدی در حدود ده میل دورتر از پل شایل بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. When is a building sufficiently furnished for full habitation?
[ترجمه گوگل]چه زمانی یک ساختمان به اندازه کافی برای سکونت کامل مبله است؟ [ترجمه ترگمان]چه وقت ساختمانی است که به اندازه کافی مبله شده باشد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. If a property is insufficiently furnished for full habitation, it may also have been unoccupied for some length of time.
[ترجمه گوگل]اگر ملکی به اندازه کافی برای سکونت کامل تجهیز نشده باشد، ممکن است برای مدتی نیز خالی از سکنه بوده باشد [ترجمه ترگمان]اگر یک ملک به طور کافی برای سکونت کامل مبله شود، ممکن است مدت زمانی خالی باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They pronounced the attic unfit for human habitation and Jean-Claude inadequate to support me.
[ترجمه گوگل]آنها اتاق زیر شیروانی را برای سکونت انسان نامناسب و ژان کلود را برای حمایت از من ناکافی اعلام کردند [ترجمه ترگمان]آن ها اعلام کردند که اتاق زیر شیروانی برای سکونت انسان نامناسب است و ژان - کلود نمی تواند از من پشتیبانی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Unlike habitation sites, they have little domestic refuse and, unlike cemetery sites, they do not normally contain burials.
[ترجمه گوگل]برخلاف مکانهای سکونت، زبالههای خانگی کمی دارند و بر خلاف مکانهای گورستان، معمولاً حاوی دفن نیستند [ترجمه ترگمان]بر خلاف محل های سکونت مسکن، آن ها رد داخلی کمی دارند و برخلاف مکان های قبرستان، معمولا حاوی burials نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
dwelling, habitation, site, stead, place, spot, position, location, locality, locus
اسکان (اسم)
habitation
انگلیسی به انگلیسی
• act of occupying a place of residence; residence, place where one lives habitation is the activity of living somewhere; a formal word. a habitation is a place where people live; a formal word.
پیشنهاد کاربران
۱. سکونت ۲. محل سکونت مثال: Or leave your habitation یا از محل سکونت خود بیرون روید. �أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیَارِکُمْ�