holster

/ˈhoʊlstə//ˈhəʊlstə/

معنی: جلد، جلد چرمی هفت تیر وتپانجه، در جلد چرمی قرار دادن
معانی دیگر: جلد هفت تیر (معمولا از چرم که به کمربند بسته است)، جلد سلاح، در جلد چرمی قراردادن تپانچه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: holstered (adj.)
• : تعریف: a case for a small handgun, pistol, or tool, usu. made of leather and attached to a belt.

- The detective carries his gun in a holster that it is hidden under his jacket.
[ترجمه گوگل] کارآگاه اسلحه خود را در غلافی که زیر ژاکتش پنهان شده است حمل می کند
[ترجمه ترگمان] کارآگاه تفنگش را در غلاف می گذارد که زیر کتش پنهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a saddle holster
جلد اسلحه ی متصل به زین (زینی)

2. The officer undid the flap of his holster and drew his gun.
[ترجمه گوگل]افسر فلپ جلمه اش را باز کرد و تفنگش را کشید
[ترجمه ترگمان]افسر دسته غلاف را باز کرد و تفنگش را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She transferred her gun from its shoulder holster to her handbag.
[ترجمه گوگل]او اسلحه‌اش را از روی غلاف به کیف دستی‌اش منتقل کرد
[ترجمه ترگمان]تفنگش را از غلاف بیرون آورد و به کیف دستی اش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Philippe was in uniform, wearing a pistol holster on his belt.
[ترجمه گوگل]فیلیپ یونیفورم پوشیده بود و غلاف تپانچه روی کمربندش بسته بود
[ترجمه ترگمان]فیلیپ در یونیفورم پوشیده بود و یک جلد تپانچه که به کمر بسته بود، پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He felt the gun in his shoulder holster.
[ترجمه گوگل]تفنگ را در غلاف شانه اش احساس کرد
[ترجمه ترگمان]تفنگ را در جلد خود احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then he pulled the Beretta from its holster and worked the slide.
[ترجمه گوگل]سپس برتا را از غلاف آن بیرون کشید و سرسره را کار کرد
[ترجمه ترگمان]سپس مسلسل Beretta را از غلاف بیرون کشید و روی اسلاید کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She unbuttoned his holster,[Sentence dictionary] and took out his sidearm.
[ترجمه گوگل]دکمه‌های جلمه‌ای [فرهنگ جمله‌ها] را باز کرد و بازویش را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]تکمه های شلوارش را باز کرد و اسلحه کمری خود را بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And hanging from a hook in its holster, her father's army revolver.
[ترجمه گوگل]و رولور ارتش پدرش را از قلابی در غلاف آن آویزان کرده بود
[ترجمه ترگمان]و از یک چنگک در غلاف، اسلحه ارتش پدرش آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His laser pistol clattered from its holster.
[ترجمه گوگل]تپانچه لیزری او از غلافش به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]اسلحه لیزری او از غلاف بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So Clint's gun stays in its holster.
[ترجمه گوگل]بنابراین اسلحه کلینت در غلاف خود می ماند
[ترجمه ترگمان]پس تفنگ کلینت تو holster میمونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With the weight of the gun, the holster slid comfortably and invisibly under my arm.
[ترجمه گوگل]با وزن تفنگ، غلاف به راحتی و نامرئی زیر بازویم لغزید
[ترجمه ترگمان]با وزن اسلحه، اسلحه به راحتی و در زیر بازوی من پنهان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Snapped my piece into my shoulder holster.
[ترجمه گوگل]تکه ام را در جلمه شانه ام فرو کردم
[ترجمه ترگمان]تکه کاغذی را که در جلد شانه ام قرار داشت گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I carried a. 38-caliber pistol in a shoulder holster.
[ترجمه گوگل]من یک را حمل کردم تپانچه کالیبر 38 در غلاف شانه ای
[ترجمه ترگمان] من یه اسلحه حمل کردم یه هفت تیر کالیبر ۳۸ تو جلد شونه - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I slipped the heavy derringer into the holster while the mate watched proudly.
[ترجمه گوگل]در حالی که جفت با غرور نگاه می‌کرد، گیره‌ی سنگین را داخل غلاف گذاشتم
[ترجمه ترگمان]در حالی که نایب کشتی با غرور و غرور به او نگاه می کرد و با غرور و افتخار نگاه می کرد، من تپانچه سنگین را در غلاف گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thrusting the gun back into its holster, the man grinned at the body lying on the floor.
[ترجمه گوگل]مرد اسلحه را به غلاف آن برگرداند و به بدنی که روی زمین افتاده بود پوزخند زد
[ترجمه ترگمان]اسلحه را در غلافش گذاشت و مرد به جسدی که روی زمین افتاده بود نیشخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلد (اسم)
case, volume, shell, cover, covering, jacket, binding, skin, copy, tome, sheath, epidermis, holster, integument, tegument

جلد چرمی هفت تیر وتپانجه (اسم)
holster

در جلد چرمی قرار دادن (فعل)
holster

تخصصی

[] جا چکشی

انگلیسی به انگلیسی

• gun pouch, case in which a gun is carried
a holster is a holder for a gun worn on a belt.

پیشنهاد کاربران

Hosea opens the door with his gun aimed and sees nobody, he then holsters his gun.
جلد چرمی هفت تیر
۱. جلد و جای چرمی کلت که به کمر بسته میشود - غلاف کلت
۲. غلاف کردن
غلاف، پوشینه، نیام
غلاف کردن اسلحه
holster your weapon: اسلحه ات رو غلاف کن

بپرس