hobnail

/ˈhɑːbˌnel//ˈhɒbneɪl/

معنی: دهاتی، روستایی، گل میخ، میخ سرپهن
معانی دیگر: (برای تخت و پاشنه کفش) گل میخ، میخ پوتین، هر چیز تزئینی گل میخ مانند (مثلا میخ های سرقلمبه ی روی برخی از مبل ها)، گل می، می  سرپهن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a short nail with a wide head, used on the soles of heavy shoes or boots to protect against wear.

جمله های نمونه

1. Not unless the climber had been wearing hobnailed boots.
[ترجمه گوگل]نه مگر اینکه کوهنورد چکمه های میخ پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]مگه اینکه the کفش پاشنه بلند داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The larder's all bare except for some hobnailed cheese and suicide biscuits.
[ترجمه گوگل]اتاقک همه برهنه است به جز مقداری پنیر و بیسکویت های انتحاری
[ترجمه ترگمان]خوراک گوشت خوک بود به غیر از پنیر میخ وند و بیسکوئیت خودکشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Do red hobnail and hobnail of prop drawing form have without distinction?
[ترجمه گوگل]آیا هوبنیل قرمز و هوبنیل فرم طراحی پایه بدون تمایز هستند؟
[ترجمه ترگمان]آیا hobnail قرمز و hobnail فرم پذیرایی بدون هیچ تمایزی وجود دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Papillary thyroid carcinoma with prominent hobnail features: a new aggressive variant of moderately differentiated papillary carcinoma.
[ترجمه گوگل]کارسینوم پاپیلاری تیروئید با ویژگی‌های برجسته هوبنایل: یک نوع تهاجمی جدید از کارسینوم پاپیلاری با تمایز متوسط
[ترجمه ترگمان]غده تیروئید Papillary با ویژگی های برجسته hobnail: یک نوع تهاجمی جدید از carcinoma نسبتا متفاوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hobnail appearance, seen clearly in this duct, is a helpful diagnostic feature.
[ترجمه گوگل]ظاهر هوبنیل که به وضوح در این مجرا دیده می شود، یک ویژگی تشخیصی مفید است
[ترجمه ترگمان]ظاهر hobnail، که به وضوح در این لوله دیده می شود، یک ویژگی تشخیصی مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Clearly they are clear cells, hobnail growths.
[ترجمه گوگل]واضح است که آنها سلول های شفاف هستند، رشد ناخن ها
[ترجمه ترگمان]واضح است که آن ها سلول های پاک و hobnail هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Strut of cell of tube wall endodermis, appear hobnail kind dash forward to tubal antrum.
[ترجمه گوگل]تکه سلولی آندودرم دیواره لوله، به نظر می‌رسد که نوع هوبنایل به سمت آنتروم لوله‌ها حرکت می‌کند
[ترجمه ترگمان]Strut سلول دیواره لوله، به نظر می رسد که با سرعت به سمت tubal antrum حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hobnail " medium long shoemaker in one's hand money does not want, depended on thinking of to mend shoes the professional morality of the industry. "
[ترجمه گوگل]Hobnail "کفش متوسط ​​بلند در دست پول نمی خواهد، وابسته به فکر به اصلاح کفش اخلاق حرفه ای صنعت است "
[ترجمه ترگمان]کفاش \"medium\" که در دست خود پول دارد، نمی خواهد به فکر اصلاح اخلاق حرفه ای صنعت باشد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His hobnail boots clattered on the stone floor.
[ترجمه گوگل]چکمه های هوبنیل او روی زمین سنگی به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]چکمه های hobnail روی زمین سنگی به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was the sound of boots, heavy hobnail boots.
[ترجمه گوگل]صدای چکمه ها بود، چکمه های هوبنیل سنگین
[ترجمه ترگمان]صدای پوتین های سنگین و چکمه های سنگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Firm it with a duck-like waddling movement of your hobnailed boots.
[ترجمه گوگل]آن را با یک حرکت چرمی مانند اردک چکمه های میخ شده خود محکم کنید
[ترجمه ترگمان]با یه حرکت اردک … مثل یه حرکت مارپیچی از کفش های میخ شده تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Conclusions: Anastomosing hemangioma of the genitourinary tract is a rare neoplasm displaying some overlapping features of both sinusoidal hemangioma and hobnail hemangioma of soft tissue and skin.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: همانژیوم آناستوموزان دستگاه ادراری تناسلی یک نئوپلاسم نادر است که برخی از ویژگی های همپوشانی همانژیوم سینوسی و همانژیوم هوبنایل بافت نرم و پوست را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: Anastomosing hemangioma از دستگاه ادراری و تناسلی یک neoplasm نادر است که ویژگی های هم پوشانی هم hemangioma سینوسی و هم بافت hobnail را از بافت نرم و پوست نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The epithelial elements were variable in cell types including cuboidal, hobnail and columnar cells.
[ترجمه گوگل]عناصر اپیتلیال در انواع سلولی شامل سلول های مکعبی، هوبنیل و ستونی متغیر بودند
[ترجمه ترگمان]عناصر پوششی در انواع سلولی از جمله cuboidal، hobnail و ستونی ستونی متغیر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In my time players had short hair, wore long shorts, and played in hobnail boots.
[ترجمه گوگل]در زمان من بازیکنان موهای کوتاه داشتند، شورت بلند می پوشیدند و با چکمه های هوبنیل بازی می کردند
[ترجمه ترگمان]در زمان من بازیکنان کوتاهی داشتند، شلوارک بلندی پوشیده بودند و با چکمه های hobnail بازی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دهاتی (اسم)
peasant, backwoodsman, villager, chuff, carl, clodhopper, boor, yokel, churl, hobnail, kern, villein

روستایی (اسم)
farmer, peasant, villager, clodhopper, boor, bucolic, commoner, cottager, yokel, churl, hobnail, georgic, kern, ruralist

گل میخ (اسم)
nail, stud, doornail, hobnail, spile

میخ سرپهن (اسم)
nail, hobnail

تخصصی

[عمران و معماری] میخ سر پهن

انگلیسی به انگلیسی

• large-headed nail used for protecting the soles of heavy boots
put hobnails on the soles of boots

پیشنهاد کاربران

بپرس