hit below the belt

جمله های نمونه

1. The comments hit below the belt .
[ترجمه Tonya Rezaee] نظرات ناعادلانه بودند . منصفانه نبودند .
|
[ترجمه گوگل]نظرات زیر کمربند زده شد
[ترجمه ترگمان]نظرات زیر این کمربند قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some say the ads hit below the belt.
[ترجمه گوگل]برخی می گویند تبلیغات زیر کمربند زده می شود
[ترجمه ترگمان]برخی می گویند که تبلیغات زیر کمربند قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Most of the criticism hit below the belt.
[ترجمه گوگل]بیشتر انتقادات زیر کمربند بود
[ترجمه ترگمان]بیشتر انتقادات در زیر این کمربند قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their accusations hit below the belt.
[ترجمه گوگل]اتهامات آنها به زیر کمربند رسید
[ترجمه ترگمان]اتهامات آن ها کم تر از کمربند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In boxing it is a foul to hit below the belt intentionally.
[ترجمه گوگل]در بوکس ضربه زدن عمدی به زیر کمربند خطا است
[ترجمه ترگمان]در بوکس یک ضربه زننده است که به صورت عمدی به زیر کمربند ضربه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mike was upset recently by being hit below the belt.
[ترجمه گوگل]مایک اخیراً از ضربه زیر کمربند ناراحت شد
[ترجمه ترگمان]مایک اخیرا با ضربه زدن به کمربند ناراحت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Whichever camp you are in, the same celestial advice will apply - hit below the belt.
[ترجمه گوگل]در هر اردویی که هستید، همان توصیه آسمانی اعمال می شود - ضربه زیر کمربند
[ترجمه ترگمان]هر کدام از camp که در آن هستید، همان توصیه های آسمانی زیر کمربند مورد استفاده قرار خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is prohibited in the Queensberry Rules of prize - fighting to hit below the belt.
[ترجمه گوگل]در قوانین جایزه کوئینزبری - مبارزه برای ضربه زدن به زیر کمربند ممنوع است
[ترجمه ترگمان]این ممنوعیت در قوانین Queensberry برای مبارزه با ضربه کم تر از کمربند ممنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• do or say something in an unfair or indecent manner

پیشنهاد کاربران

عمل یا کار ناجوانمردانه
بی ربط، نابجا، بی مورد، نامربوط
Uncalled for, unnecessary, usually irrelevant and always unfair
Inappropriate, insulting, too personal , crossing line

ناعادلانه بودن، ناعادلانه رفتار کردن
To say something inappropriate and hurtful گفتن مطلبی نامناسب و زیان آور. مثال :
When he gets angry, he tends to hit below the belt. وقتی او عصبانی می شود، در واکنش از خط قرمز ها عبور می کند. ریشه این عبارت از ممنوع بودن مشت زدن به زیر کمربند حریف ( بیضه ها ) گرفته شده است.

بپرس