1. In Italy people hardly ever cohabit.
 [ترجمه علی] در ایتالیا افراد به ندرت با هم همزیستی می کنند.| 
 [ترجمه bit] در ایتالیا مردم به سختی باهم همزیستی می کنند| 
 [ترجمه عسل] در ایتالیا مردم به ندرت با هم همزیستی میکنند| 
 [ترجمه سمانه] در ایتالیا افراد به ندرت با یکدیگر همزیستی می کنند| 
 [ترجمه Nika] در ایتالیا افراد به ندرت باهم همزیستی میکنند| 
 [ترجمه محمد امین] در کشور ایتالیا افراد کمتر با هم زندگی می کنند hardly ever=10%| 
 [ترجمه Amir] در ایتالیا مردم به ندرت باهم هستند| 
 [ترجمه گوگل]در ایتالیا مردم به سختی زندگی مشترک دارند[ترجمه ترگمان]در ایتالیا مردم به سختی cohabit می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I had hardly ever spoken to him.
 [ترجمه MAD] من به ندرت با او صحبت میکنم| 
 [ترجمه Itachi] من تا به حال با او صحبت نکرده ام| 
 [ترجمه گوگل]من به سختی با او صحبت کرده بودم[ترجمه ترگمان]من هرگز با او حرف نزده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. You hardly ever see owls in the daytime.
 [ترجمه Atena] شما در طول روز جغدها را به سختی میبینید.| 
 [ترجمه گوگل]به ندرت در طول روز جغدها را می بینید[ترجمه ترگمان]تو روز که دی گه هیچ وقت جغد ندیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This lift is hardly ever in working order.
 [ترجمه گوگل]این آسانسور به ندرت در حال کار است
[ترجمه ترگمان]این آسانسور به ندرت در حال کار کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این آسانسور به ندرت در حال کار کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. My mother hardly ever went to the bother of making cakes.
 [ترجمه گوگل]مادرم به سختی زحمت درست کردن کیک را نمیکشید
[ترجمه ترگمان]مادرم به ندرت به خودش زحمت درست کردن کیک می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مادرم به ندرت به خودش زحمت درست کردن کیک می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We ate chips every night, but hardly ever had fish.
 [ترجمه گوگل]ما هر شب چیپس می خوردیم، اما به ندرت ماهی می خوردیم
[ترجمه ترگمان]ما هر شب چیپس می خوردیم، اما به ندرت ماهی می خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما هر شب چیپس می خوردیم، اما به ندرت ماهی می خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She lives in Spain, so we hardly ever see her.
 [ترجمه گوگل]او در اسپانیا زندگی می کند، بنابراین ما به ندرت او را می بینیم
[ترجمه ترگمان]او در اسپانیا زندگی می کند، بنابراین به ندرت او را می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در اسپانیا زندگی می کند، بنابراین به ندرت او را می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I have hardly ever seen her.
 [ترجمه گوگل]من به سختی او را ندیده ام
[ترجمه ترگمان]من تا به حال او را ندیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من تا به حال او را ندیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I went by plane, a thing I hardly ever do.
 [ترجمه گوگل]من با هواپیما رفتم، کاری که به ندرت انجام می دهم
[ترجمه ترگمان]من با هواپیما رفتم، کاری که به سختی میتونستم انجام بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من با هواپیما رفتم، کاری که به سختی میتونستم انجام بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I hardly ever go to bed after midnight.
 [ترجمه گوگل]من تقریباً بعد از نیمه شب به رختخواب نمی روم
[ترجمه ترگمان]بعد از نیمه شب به ندرت به رختخواب می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعد از نیمه شب به ندرت به رختخواب می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. They were hardly ever parted in thirty years of marriage.
 [ترجمه گوگل]آنها به سختی در سی سال زندگی مشترک از هم جدا شدند
[ترجمه ترگمان]سی سال از ازدواجشان تا به حال از هم جدا نشده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سی سال از ازدواجشان تا به حال از هم جدا نشده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I hardly ever go to concerts.
 [ترجمه asal] من حیلی کم به کنسرت میروم| 
 [ترجمه حسام] من به ندرت به کنسرتها می روم .| 
 [ترجمه گوگل]من به سختی به کنسرت می روم[ترجمه ترگمان]من به ندرت کنسرت خواهم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She hardly ever goes out.
 [ترجمه گوگل]او به سختی بیرون می رود
[ترجمه ترگمان]به ندرت از خانه بیرون می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به ندرت از خانه بیرون می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She hardly ever calls me .
 [ترجمه عسل] او خیلی کم به من زنگ میزند| او خیلی کم مرا صدا میزند| 
 [ترجمه حسام] او ( خانم ) به ندرت با من تماس می گیرد.| 
 [ترجمه گوگل]او به سختی با من تماس می گیرد[ترجمه ترگمان]به ندرت مرا صدا می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. We're getting to the stage where we hardly ever go out together.
 [ترجمه گوگل]داریم به مرحله ای می رسیم که به سختی با هم بیرون می رویم
[ترجمه ترگمان]داریم به مرحله بعدی می رسیم که به سختی می توانیم با هم بیرون برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]داریم به مرحله بعدی می رسیم که به سختی می توانیم با هم بیرون برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید