hubby

/ˈhʌbi//ˈhʌbi/

(عامیانه) شوهر، شو، شو i'll take ramazoon as my hubby شو کنم بر رمضون

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: hubbies
• : تعریف: (informal) husband.
مشابه: man

جمله های نمونه

1. i'll take ramazoon as my hubby
شو کنم بر رمضون

2. She speaks fondly of Richard Moreland, hubby No. whom she still sees regularly.
[ترجمه گوگل]او با علاقه از ریچارد مورلند، شوهر شماره که هنوز هم مرتباً او را می‌بیند، صحبت می‌کند
[ترجمه ترگمان]او با علاقه به ریچارد Moreland، hubby شماره whom که او هنوز به طور مرتب می بیند، صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Meanwhile, senior nutritionist and hubby, are now proud parents since the arrival of.
[ترجمه گوگل]در همین حال، کارشناس ارشد تغذیه و همسر، اکنون از بدو ورود پدر و مادری افتخار می کنند
[ترجمه ترگمان]در همین حال، متخصصان تغذیه و متخصصان تغذیه، از زمان رسیدن آن ها به والدین خود افتخار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The rumours killed Rachel Jackson before hubby took office, just as they had killed his 1824 presidential bid.
[ترجمه گوگل]این شایعات باعث کشته شدن ریچل جکسون قبل از روی کار آمدن همسرش شد، درست همانطور که نامزدی ریاست جمهوری سال 1824 او را کشتند
[ترجمه ترگمان]این شایعات را \"راشل جکسون\" قبل از این که hubby اداره شود، به قتل رساند، درست همان طور که این شایعات را برای اولین بار در سال ۲۰۰۸ به قتل رساندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But I thought that hubby would keep you home.
[ترجمه گوگل]اما من فکر می کردم آن شوهر شما را در خانه نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]اما من فکر می کردم که شوهرت تو رو به خونه نگه میداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hubby, I don't want to tell you the truth that I love you, afraid your crying!
[ترجمه گوگل]عزیزم، نمی‌خواهم حقیقت را به تو بگویم که دوستت دارم، از گریه‌ات می‌ترسم!
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم حقیقت را به شما بگویم که شما را دوست دارم و از گریه و زاری شما می ترسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her hubby is singly crazy about football.
[ترجمه گوگل]شوهرش به تنهایی دیوانه فوتبال است
[ترجمه ترگمان] شوهرش کلا در مورد فوتبال دیوونه ست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hubby: Where is it, my dear?
[ترجمه گوگل]شوهر: کجاست عزیزم؟
[ترجمه ترگمان]دوست من، این جا کجاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hubby, if I am with child, what should we do?
[ترجمه گوگل]عزیزم اگه بچه دارم چیکار کنیم؟
[ترجمه ترگمان]زن، اگر من با بچه باشم، چه باید کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hubby, forgive me . Since, i only laugh at the heaven for you!
[ترجمه گوگل]عزیزم منو ببخش از آنجایی که من فقط برای تو به بهشت ​​می خندم!
[ترجمه ترگمان]زن من، منو ببخش از آن به بعد من فقط به خاطر تو به بهشت می خندم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hubby: Now I know why he shakes hands so warmly whenever we meet.
[ترجمه گوگل]شوهر: حالا می‌دانم چرا هر وقت همدیگر را می‌بینیم آنقدر گرم دست می‌دهد
[ترجمه ترگمان]و حالا می فهمم که چرا هر وقت همدیگر را می بینیم دست تکان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Just c hitch, about hubby, market price, colleagues, bosses, men, weather, cats, dogs and TV.
[ترجمه گوگل]فقط در مورد شوهر، قیمت بازار، همکاران، رئیسان، مردان، آب و هوا، گربه ها، سگ ها و تلویزیون
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، در مورد hubby، قیمت بازار، همکاران، روسا، مردان، آب و هوا، گربه ها، سگ ها و تلویزیون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lumme, hubby, I bought them, it is no use to reproach me!
[ترجمه گوگل]لوم، شوهر، من آنها را خریدم، سرزنش من فایده ای ندارد!
[ترجمه ترگمان]آه، رفیق، من آن ها را خریدم، هیچ فایده ای ندارد که مرا ملامت کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hubby, thank you very much for your love!
[ترجمه گوگل]عزیزم، خیلی ممنون از محبتت!
[ترجمه ترگمان]بسیار خوب، از عشق شما بسیار متشکرم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• husband (informal)
a woman can refer to her husband as her hubby; an informal word.

پیشنهاد کاربران

I get up at 6am to make 🔰my hubby🔰 breakfast & clean, if women looked after their men like me they wouldn’t get divorced
HUBBY : شوهر
HOBBY : فعالیت سرگرم کننده
شوهر

بپرس