gymnast

/ˈdʒɪmnəst//ˈdʒɪmnæst/

معنی: ورزشکار، معلم زورخانه، قهرمان ژیمناستیک
معانی دیگر: ژیمناست، ورزشکار ژیمناستیک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one skilled in gymnastics.

جمله های نمونه

1. The gymnast performed on the balance beam with an easy grace.
[ترجمه گوگل]ژیمناستیک روی تیر تعادل با ظرافت آسانی اجرا کرد
[ترجمه ترگمان]ژیمناستیک بر روی میله تعادل با یک لطف ساده عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The gymnast swung on the parallel bars.
[ترجمه گوگل]ژیمناستیک روی میله های موازی تاب خورد
[ترجمه ترگمان]ژیمناستیک در میله موازی تاب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The gymnast performed a somersault on the beam.
[ترجمه گوگل]ژیمناستیک بر روی تیرآهن حرکتی را انجام داد
[ترجمه ترگمان] اون ژیمناستیک روی تیر معلق زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The gymnast extended her arms horizontally.
[ترجمه گوگل]ژیمناستیک بازوهایش را به صورت افقی دراز کرد
[ترجمه ترگمان]ژیمناستیک کارها را به صورت افقی تمدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He had become an enthusiastic gymnast at Jefferson, impressing some of the girls with his strength and sleek fluidity in motion.
[ترجمه گوگل]او به یک ژیمناستیک مشتاق در جفرسون تبدیل شده بود و برخی از دختران را با قدرت و روان بودن براق خود در حرکت تحت تأثیر قرار می داد
[ترجمه ترگمان]او یک ژیمناست شدید در جفرسون شده بود و بعضی از دخترها را با قدرت و قدرت خودش تحت تاثیر قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has the lithe grace of a gymnast.
[ترجمه گوگل]او از ظرافت یک ژیمناستیک برخوردار است
[ترجمه ترگمان] اون ظرافت lithe رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The thief broke into the house the gymnast shares with her parents.
[ترجمه گوگل]دزد وارد خانه ای شد که ژیمناستیک با والدینش اشتراک دارد
[ترجمه ترگمان]دزد با پدر و مادرش وارد خانه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The gymnast Heikki Savolainen, medallist at four previous Olympic Games, swore the Olympic oath.
[ترجمه گوگل]هیکی ساوولاینن، ژیمناستیک، مدال آور چهار بازی قبلی المپیک، سوگند یاد کرد
[ترجمه ترگمان]heikki Savolainen ژیمناستیک که در چهار دوره بازی های المپیک قبلی برنده شد سوگند یاد کرد که سوگند یاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had been an excellent gymnast before the accident, which disabled her.
[ترجمه گوگل]او قبل از تصادف یک ژیمناست عالی بود که او را از کار انداخت
[ترجمه ترگمان]قبل از حادثه، اون یه ژیمناست خیلی عالی بود که اون رو از کار انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. ALTHOUGH Svetlana Khorkina is a world-famous Russian gymnast and seven-time Olympic medalist, not many people know that it was the Universiade that helped her reemerge from the doldrums.
[ترجمه گوگل]اگرچه سوتلانا خورکینا یک ژیمناست مشهور روسی و برنده 7 مدال المپیک است، اما افراد زیادی نمی دانند که این یونیورسیاد بود که به او کمک کرد تا دوباره از دوران رکود خارج شود
[ترجمه ترگمان]سوتلانا Svetlana Khorkina یک ورزش کار مشهور در جهان و برنده مدال آوران المپیک است، اما بسیاری از مردم نمی دانند که این مسابقات دانشگاهی بود که به او کمک کرد تا دوباره از رکود پدیدار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The gymnast poised herself on the balance beam gracefully.
[ترجمه گوگل]ژیمناستیک به زیبایی خود را روی تیر تعادل قرار داد
[ترجمه ترگمان]ژیمناستیک کار خود را روی میله تعادل تکیه داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The unfortunate gymnast was taken on as a new laboratory assistant.
[ترجمه گوگل]ژیمناست بدبخت به عنوان دستیار آزمایشگاه جدید انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]اون ژیمناستیک unfortunate به عنوان یه دستیار آزمایشگاه جدید گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is when the gymnast releases on hand from the pommel and bring his legs arund.
[ترجمه گوگل]زمانی است که ژیمناستیک با دست خود را از پومل رها می کند و پاهای خود را به دور می آورد
[ترجمه ترگمان]این کار زمانی صورت می گیرد که ژیمناستیک دست بر روی دست رها می کند و پاهایش را حرکت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Scherbo is the first gymnast to win the award.
[ترجمه گوگل]شربو اولین ژیمناستیک است که برنده این جایزه شده است
[ترجمه ترگمان]Scherbo اولین gymnast برای برنده شدن جایزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Who was the first gymnast score a perfect 10 in Olympic Games?
[ترجمه گوگل]اولین ژیمناستیک که در بازی های المپیک امتیاز 10 کامل کسب کرد چه کسی بود؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی اولین gymnast بود که در بازی های المپیک ۱۰ امتیاز کامل کسب کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ورزشکار (اسم)
athlete, sportsman, gymnast, gamester

معلم زورخانه (اسم)
gymnast

قهرمان ژیمناستیک (اسم)
gymnast

انگلیسی به انگلیسی

• athlete who specializes in gymnastics; one who teaches gymnastics; athlete
a gymnast is someone who is trained in gymnastics.

پیشنهاد کاربران

gymnast ( n ) ( dʒɪmn�st ) =a person who performs gymnastics, especially in a competition
gymnast
gymnast ( ورزش )
واژه مصوب: چم ورز
تعریف: ورزشکاری که به چم ورزی می پردازد|||متـ . ژیمناست
ژیمناستیک کار

بپرس