اسم ( noun )
• (1) تعریف: a shallow channel or trough for draining water, as under the eaves of a roof or along the edge of a road or street.
• مشابه: gully
• مشابه: gully
- The gutters are filled with leaves and need to be cleaned out.
[ترجمه هانیه] جوی آب پر از برگ شده و باید تمیز بشه|
[ترجمه گوگل] ناودان ها پر از برگ هستند و باید تمیز شوند[ترجمه ترگمان] The پر از برگ ها هستند و باید تمیز شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a furrow or trough hollowed out by running water.
• مشابه: gully
• مشابه: gully
• (3) تعریف: the sunken trough on each side of a bowling alley.
- The ball rolled straight into the gutter.
[ترجمه گوگل] توپ مستقیماً در ناودان غلتید
[ترجمه ترگمان] گلوله مستقیم به جوی آب افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گلوله مستقیم به جوی آب افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: an environment characterized by degradation or immorality.
- I was a drug addict, and I lived in the gutter.
[ترجمه گوگل] من یک معتاد به مواد مخدر بودم و در ناودان زندگی می کردم
[ترجمه ترگمان] من یه معتاد به مواد بودم و توی جوی آب زندگی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من یه معتاد به مواد بودم و توی جوی آب زندگی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In that skirt, you look like you're from the gutter.
[ترجمه گوگل] تو اون دامن انگار از ناودان هستی
[ترجمه ترگمان] در آن دامن، به نظر می رسد که از جوی آب هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در آن دامن، به نظر می رسد که از جوی آب هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: the inner margins between facing pages of a book.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: gutters, guttering, guttered
حالات: gutters, guttering, guttered
• (1) تعریف: to flow in rivulets or small streams.
• (2) تعریف: of a candle, to drain off the melted wax from the hollow formed around the burning wick through a channel formed at the edge of the hollow.
• (3) تعریف: to flicker or burn low, as a candle or lamp with a wick.
• متضاد: flare
• متضاد: flare
- The candle guttered and finally went out.
[ترجمه عماد] شمع قطره قطره سوخت و سرانجام خاموش شد.|
[ترجمه گوگل] شمع فرو رفت و بالاخره خاموش شد[ترجمه ترگمان] شمع خاموش شد و بالاخره بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to make grooves or channels in.
• (2) تعریف: to provide a gutter or gutters for.