1. دل شکسته، به شدت ناراحت ( محاوره ای - بریتانیایی )
English: I was gutted when my team lost the final match. فارسی: وقتی تیمم بازی فینال رو باخت، دلم شکست / واقعاً ناراحت شدم.
2. تخریب شده یا سوخته ( برای ساختمان یا مکان )
... [مشاهده متن کامل]
English: The entire building was gutted by the fire.
فارسی: کل ساختمان در اثر آتش سوزی تخریب شد.
3. خالی شده از درون، تضعیف شده ( برای سیستم یا سازمان )
English: The public healthcare system has been gutted by years of budget cuts.
فارسی: سیستم درمان عمومی در اثر سال ها کاهش بودجه از درون تهی و تضعیف شده است.
4. شکم دری شده، محتویات درون بیرون آورده شده ( برای حیوانات یا ماهی )
English: The fish were caught, gutted, and cooked.
فارسی: ماهی ها صید شدند، شکم دری شدند و پخته شدند.
chatgpt
ریختن دل و روده به بیرون
This wretch now gutted like a trout
دل و روده ی این بدبخت مثل ماهی قزل الا بیرون ریخته
Amanda Gorman ‘gutted’ after Florida school bans Biden inauguration poem
Poet, 25, vows to fight back after single complaint, which wrongly ascribed The Hill We Climb to Oprah Winfrey, prompts removal
TheGuardian. com@
شکم پاره
The gutted carcass of a pig swung
from the stake, swinging heavily as the twins toiled over the uneven
ground
ناامید ودلشکسته
از درون خراب کردن. فضای داخل را خراب کردن
. Fire gutted the house
Very upset
بسیار ناامید
جر دادن، پاره کردن
بد حال
داغون، نابود، له
مثال:
I'm gutted Kem didn't make it to the final
( داغون شدم "کم" نرسید به فینال )
Very disappointed
1 - خراب شده ، ویران شده ، آسیب دیده
2 - بسیارناامید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)