gustatory

/ˈɡʌstətɔːriː//ˈɡʌstətərɪ/

معنی: ذائقه ای، چشائی
معانی دیگر: وابسته به چشایی (حس ذائقه)، چششی (gustative هم می گویند)، خوشمزه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to the sense of taste or the act of tasting.

جمله های نمونه

1. gustatory center
مرکز چشایی،مرکز اعصاب چشایی

2. The open-plan kitchen brings you both gustatory and visual pleasure.
[ترجمه گوگل]آشپزخانه اوپن هم لذت مزه و هم لذت بصری را برای شما به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه طرح باز هم شما را شاد و هم لذت بصری به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. However, there were no significant changes in gustatory test scores following surgery.
[ترجمه گوگل]با این حال، هیچ تغییر قابل توجهی در نمرات تست چشایی پس از جراحی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]با این حال، هیچ تغییر قابل توجهی در نمرات آزمون gustatory بعد از عمل جراحی وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Such gustatory exotica as killer bee honey and fresh catnip sauce.
[ترجمه گوگل]طعم های عجیب و غریب مانند عسل زنبور قاتل و سس تازه گربه ای
[ترجمه ترگمان]چنین exotica مانند عسل زنبور عسل و سس catnip بو جود می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The gustatory sense of the taste is a mulriple consciousness, and the particularity lies in it's self-contained intentionality which laid the foundation to enter into aesthetic consciousness.
[ترجمه گوگل]حس چشایی چشایی یک آگاهی چندگانه است و ویژگی آن در نیت خودآگاهی آن نهفته است که اساس ورود به آگاهی زیبایی شناختی را بنا نهاد
[ترجمه ترگمان]حس بویایی of یک آگاهی آوایی است، و the در آن قرار دارد، intentionality self است که پایه و اساس را برای وارد کردن به آگاهی زیبایی شناختی به کار می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Set out from the gustatory particularity and lush culture of Chinese diet, we find that the affinity relationship between gustatory and Chinese aesthetic consciousness.
[ترجمه گوگل]با توجه به ویژگی چشایی و فرهنگ سرسبز رژیم غذایی چینی، متوجه می‌شویم که رابطه نزدیکی بین آگاهی زیبایی‌شناختی چشایی و چینی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]مشخص شد که ارتباط نزدیکی بین gustatory و آگاهی زیبایی شناختی چینی ارتباط نزدیکی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Positive gustatory responses to the tested stimulatory compounds, except Glycine, L-proline, L-Tryptophan and L-Tyrosine, were observed.
[ترجمه گوگل]پاسخ های چشایی مثبت به ترکیبات محرک آزمایش شده، به جز گلایسین، ال-پرولین، ال-تریپتوفان و ال-تیروزین مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]واکنش های مثبت نگر به ترکیبات stimulatory تست شده، به جز Glycine، L - proline، L - tryptophan و L - Tyrosine مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Although radiotherapy may decrease the incidence of the gustatory sweating syndrome, it still may recur after radiotherapy.
[ترجمه گوگل]اگرچه رادیوتراپی ممکن است بروز سندرم تعریق چشایی را کاهش دهد، اما همچنان ممکن است پس از رادیوتراپی عود کند
[ترجمه ترگمان]اگرچه radiotherapy ممکن است رخداد سندرم تعریق gustatory را کاهش دهد اما ممکن است بعد از radiotherapy تکرار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conclusion There was good effect to prevent gustatory sweating syndrome in parotidectomy of reserve parotid fascia.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری در پاروتیدکتومی فاسیای پاروتید ذخیره تأثیر خوبی در پیشگیری از سندرم تعریق چشایی داشت
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری یک اثر خوب برای جلوگیری از سندرم تعریق gustatory در parotidectomy of reserve parotid fascia وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hotel regularly launching various themes Food Festival, guests enjoy the visual and gustatory pleasure.
[ترجمه گوگل]این هتل به طور منظم با راه اندازی مضامین مختلف جشنواره غذا، مهمانان از لذت بصری و چشایی لذت می برند
[ترجمه ترگمان]این هتل بطور مرتب فستیوال مواد غذایی را راه اندازی می کند، مهمانان از لذت دیدن و لذت بردن لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thus, the amiloride-sensitive PPK28 channel may serve as the osmolarity sensor for gustatory water reception in the fruit fly.
[ترجمه گوگل]بنابراین، کانال PPK28 حساس به آمیلوراید ممکن است به عنوان سنسور اسمولاریته برای دریافت آب چشایی در مگس میوه عمل کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، کانال PPK۲۸ حساس amiloride ممکن است به عنوان سنسور osmolarity برای reception آب در مگس میوه عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Image in terms of senses can be further divided into the following 7 types: visual image, auditory image, olfactory image, tactile image, gustatory image, kinaesthetic image and abstract image.
[ترجمه گوگل]تصویر را از نظر حواس می توان به 7 نوع زیر تقسیم کرد: تصویر بصری، تصویر شنیداری، تصویر بویایی، تصویر لامسه، تصویر چشایی، تصویر حرکتی و تصویر انتزاعی
[ترجمه ترگمان]تصویر از نظر حواس می تواند به هفت نوع زیر تقسیم شود: تصویر تصویری، تصویر شنوایی، تصویر حس بویایی، تصویر gustatory، تصویر kinaesthetic و تصویر انتزاعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thus, the formation of papillae is an important first step in development of the gustatory system in mammals. . .
[ترجمه گوگل]بنابراین، تشکیل پاپیلا اولین گام مهم در توسعه سیستم چشایی در پستانداران است
[ترجمه ترگمان]بنابراین تشکیل of اولین گام مهم در توسعه سیستم gustatory در پستانداران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذائقه ای (صفت)
gustative, gustatory

چشائی (صفت)
gustatory

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to taste

پیشنهاد کاربران

بپرس