gustation

/ɡʌˈsteɪʃn̩//ɡʌˈsteɪʃn̩/

معنی: چشیدن، چشیدگی
معانی دیگر: مزه کردن

جمله های نمونه

1. It showed that the gustation of low feeding silkworms was more sensitive than the high feeding ones.
[ترجمه گوگل]نشان داد که چشیدن کرم‌های ابریشم کم‌تغذیه حساس‌تر از کرم‌های ابریشم پرتغذیه است
[ترجمه ترگمان]همچنین نشان داد که استفاده از کرم های ابریشم نرم نسبت به مواد غذایی بالا حساس تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Private jokes, the ritualizing of talk and gustation, a hint of self-satisfaction, even a tiny tinge of inbred malice: These are not entirely unknown in Oxford and Cambridge.
[ترجمه گوگل]شوخی‌های خصوصی، تشریفات صحبت و ذوق، نشانه‌ای از رضایت از خود، حتی رنگ ناچیز بدخواهی: اینها در آکسفورد و کمبریج کاملاً ناشناخته نیستند
[ترجمه ترگمان]لطیفه های خصوصی، ritualizing صحبت کردن و gustation، نشانه ای از رضایت ذاتی، حتی یک رنگ بسیار کوچک از malice خالص: اینها در آکسفورد و کمبریج کاملا ناشناخته نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gustation is one of the human and animals' basic physiological senses, used for recognition of the nature of diet, regulation of appetite, and control of food intake.
[ترجمه گوگل]چشیدن یکی از حواس فیزیولوژیکی اساسی انسان و حیوانات است که برای شناخت ماهیت رژیم غذایی، تنظیم اشتها و کنترل مصرف غذا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]Gustation یکی از نیازهای اولیه فیزیولوژیکی است که برای تشخیص ماهیت رژیم غذایی، تنظیم اشتها و کنترل مصرف مواد غذایی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Through Jia Bao-Yu's olfaction and gustation, his spiritual love and facultative desire was emphasized.
[ترجمه گوگل]از طریق بوییدن و چشیدن جیا بائو یو، بر عشق معنوی و میل اختیاری او تأکید شد
[ترجمه ترگمان]از طریق Jia Bao و gustation، عشق روحی و تمایلات اختیاری او مورد تاکید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the UK, the gustation boffins have even created a persuasive website showing a photograph of a bald man smiling at a pile of yams.
[ترجمه گوگل]در بریتانیا، گوساله‌ها حتی یک وب‌سایت متقاعدکننده ایجاد کرده‌اند که عکسی از یک مرد طاس را نشان می‌دهد که به انبوهی از سیب‌زمینی‌ها لبخند می‌زند
[ترجمه ترگمان]در انگلستان، gustation boffins حتی یک وب سایت متقاعدکننده خلق کرده اند که عکسی از مرد کچل را نشان می دهد که به کپه ای از سیب زمینی لبخند می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I have a sensitive gustation.
[ترجمه گوگل]چشایی حساسی دارم
[ترجمه ترگمان] من یه gustation حساس دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The person's feeling has a lot of planting, wait like touch, taste, smell, the form that can adopt feeling object, taste gustation path, smell its odour will feel an object.
[ترجمه گوگل]احساس فرد دارای کاشت زیادی است، صبر کنید مانند لمس، طعم، بوی، شکلی که می تواند شیء احساسی را بپذیرد، مسیر چشیدن را بچشد، بوی آن را حس کند یک شی را حس می کند
[ترجمه ترگمان]احساس انسان مقدار زیادی از کاشت دارد، مانند لمس، مزه، بو، فرمی که می تواند شی احساس، مزه مزه و بو را به دست آورد، بو را حس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper introduces the new research achievement and progress of electro-physiology in olfaction and gustation.
[ترجمه گوگل]این مقاله دستاوردهای تحقیقاتی جدید و پیشرفت الکتروفیزیولوژی در بویایی و چشیدن را معرفی می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله موفقیت تحقیق جدید و پیشرفت الکترو فیزیولوژی در olfaction و gustation را معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Appreciating both the landscapes and delicacies, you can start the dual enjoyment of vision and gustation here.
[ترجمه گوگل]با قدردانی از مناظر و ظرافت ها، می توانید لذت دوگانه دید و چشیدن را از اینجا شروع کنید
[ترجمه ترگمان]هم چنین مناظر و چیزهای خوش مزه را کنار بگذارید، می توانید لذت دوگانه از دید و gustation را در اینجا شروع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چشیدن (اسم)
gustation

چشیدگی (اسم)
gustation

انگلیسی به انگلیسی

• act of tasting; sense of taste

پیشنهاد کاربران

بپرس