gust

/ˈɡəst//ɡʌst/

معنی: خوشی، انفجار، خوش مزگی، خوش طعمی، تمایل، باد ناگهانی، تند باد، چشیدن
معانی دیگر: وزش شدید (باد)، تند وزش، وزیدن، تند وزیدن، (خشم یا خنده) تجلی ناگهانی، (باران و آتش و صدا و غیره) رگبار، تنوره کشی، ترکیدن، (قدیمی) مزه، طعم، فوت، تفریح، مزمزه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sudden rush or blast of wind.
مترادف: blast, puff
مشابه: blow, breeze, draft, gale, squall, wind

- The gust carried his kite even higher.
[ترجمه گوگل] باد بادبادک او را حتی بالاتر برد
[ترجمه ترگمان] The بادبادک را بالاتر برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an abrupt or sudden burst of anything, such as smoke, rain, or emotional response.
مترادف: burst, outbreak
مشابه: blast, blow, eruption, explosion, paroxysm

- When the clown's pants fell down, a gust of laughter filled the theater.
[ترجمه Edris nozari] . . . انفجاری از خنده سالن تاتر را پر کرد
|
[ترجمه گوگل] وقتی شلوار دلقک افتاد، صدای خنده سالن را پر کرد
[ترجمه ترگمان] وقتی که شلوار دلقکی پایین افتاد، یک سیلی از خنده سالن تئاتر را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: gusts, gusting, gusted
• : تعریف: to blow in gusts.
مترادف: blow, puff
مشابه: breeze, squall

- The wind gusted, and the boat nearly overturned.
[ترجمه گوگل] باد وزید و قایق تقریباً واژگون شد
[ترجمه ترگمان] باد در هوا پیچید و قایق تقریبا واژگون شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a sudden gust of anger
بروز ناگهانی خشم

2. when he opened the door, a cold gust of wind struck my face
در را که باز کردم تند باد سردی به صورتم خورد.

3. A gust of wind knocked/threw her off balance and she fell.
[ترجمه مجید وحید] تند بادی باعث شد تعادلش را از دست بدهد ونقش زمین بشود.
|
[ترجمه admir] ضربه قوی و ناگهانی باد /او را از تعادل انداخت و او سقوط کرد
|
[ترجمه گوگل]وزش باد او را از تعادل خارج کرد و او افتاد
[ترجمه ترگمان]یک تندباد در زد و تعادلش را از دست داد و افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A sudden gust of wind blew the door shut.
[ترجمه مجید وحید] تندبادی ناگهان وزید و درب را بست
|
[ترجمه گوگل]باد ناگهانی در را بست
[ترجمه ترگمان]ناگهان باد ناگهان در را بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A sudden gust of cold wind made me shiver.
[ترجمه گوگل]وزش ناگهانی باد سرد مرا لرزاند
[ترجمه ترگمان]یک تندباد ناگهانی مرا لرزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A gust of wind blew his hat off.
[ترجمه گوگل]وزش باد کلاهش را از سرش برد
[ترجمه ترگمان]یک تندباد کلاهش را خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A sudden gust of wind blew his umbrella inside out.
[ترجمه گوگل]وزش ناگهانی باد چتر او را به بیرون پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]یک تندباد ناگهانی چتر خود را در میان گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A gust of wind blew my hat off.
[ترجمه گوگل]وزش باد کلاهم را از سرم برد
[ترجمه ترگمان]یک وزش باد کلاهم را خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Life without regret, dead things like a gust of wind; life without regret, it will still have to come; life need not be annoyed, anxious white hair to black; life need not be lamented, loss of self-confidence will lose everything!
[ترجمه گوگل]زندگی بدون حسرت، چیزهای مرده مانند وزش باد زندگی بدون پشیمانی، هنوز هم باید بیاید؛ زندگی نیازی به آزار نیست، موهای سفید مضطرب تا سیاه زندگی نیازی به عزاداری ندارد، از دست دادن اعتماد به نفس همه چیز را از دست می دهد!
[ترجمه ترگمان]زندگی بدون پشیمانی و زندگی بدون پشیمانی، زندگی بدون پشیمانی است؛ زندگی لازم نیست که از دست دادن موی سفید، نگران، از دست دادن اعتماد و اعتماد، همه چیز را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A strong gust of wind blew the car sideways into the ditch.
[ترجمه گوگل]وزش باد شدید ماشین را از پهلو به داخل گودال برد
[ترجمه ترگمان]باد شدیدی وزید و اتومبیل را از پهلو به داخل گودال راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A gust of wind drove down the valley.
[ترجمه گوگل]وزش باد دره را پایین آورد
[ترجمه ترگمان]نسیمی از دره سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A gust of happiness swept through her.
[ترجمه گوگل]تند شادی سراسر وجودش را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]یک مشت خوشحالی از میان او گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The balloon soared up on a gust of wind.
[ترجمه گوگل]بادکنک با وزش باد اوج گرفت
[ترجمه ترگمان]بالون بادی تند به پرواز درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A sudden gust of wind blew his sunshade inside out.
[ترجمه گوگل]وزش ناگهانی باد آفتابگیر او را به بیرون پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]باد ناگهان چتر خود را در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A gust of wind shook the shuttered windows.
[ترجمه گوگل]وزش باد پنجره های کرکره ای را تکان داد
[ترجمه ترگمان]باد می وزید و پنجره ها را به شدت تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشی (اسم)
fun, rejoicing, gaiety, glee, exhilaration, mirth, merriment, spree, solace, pleasure, delight, joy, enjoyment, gust, ball, frolic, festivity, gasser, jollification, consolation, joyfulness, gladness, jollity, merrymaking, lark, hilarity, jamboree, jocundity, pleasance, joyance, laverock

انفجار (اسم)
burst, blast, explosion, gust, bust, detonation, eruption, outburst, pop, blow-out, blow-up, plosion

خوش مزگی (اسم)
relish, flavor, gust, joke, humor, jest, bon mot, jocularity, zest, sapidity, jocosity, nice taste, pepper

خوش طعمی (اسم)
relish, flavor, gust, sapidity, haut-gout

تمایل (اسم)
hang, addiction, inclination, appetence, appetency, disposition, liking, tendency, sentiment, trend, would, leaning, turn, anxiety, nisus, gust, gravitation, roll, streak, tilt, inclining, recumbency, fantasy, preoccupation, tenor, declination, yen, proclivity

باد ناگهانی (اسم)
flurry, gust

تند باد (صفت)
gust, flaw, jet stream

چشیدن (فعل)
taste, assay, sip, gust

تخصصی

[عمران و معماری] تندباد

انگلیسی به انگلیسی

• strong and sudden wind; burst or gush (of water, wind, etc.); emotional outburst
blow suddenly or strongly (as a gust of wind)
a gust is a short, strong rush of wind.
if you feel a gust of emotion, you feel the emotion suddenly and intensely; a literary use.

پیشنهاد کاربران

A gust of wind وزش ناگهانی باد
gust ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: جَست 2
تعریف: افزایش ناگهانی و کوتاه‏مدت سرعت باد
باد تند ناگهانی
a strong but short blast of wind
A sudden gust can blow your hat off
. your head
. E. g
1 ) a northerly wind gusting up to 80 mph
2 ) wind gusts of up to 70 mph
[Bad Weather]
[Collocation]
3 ) strong/​gale - force winds blow/​gust ( up to 80 mph )
Oxford Dictionary@
باد تند وشدید the wind was blowing in gusts

بپرس