gushy


فوران گر، فورانی، احساساتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: gushier, gushiest
مشتقات: gushily (adv.), gushiness (n.)
• : تعریف: characterized by or inclined toward excessive emotional or sentimental display in communication or behavior.
متضاد: restrained
مشابه: mushy

- Trying to be romantic, he overwhelmed her with gushy speeches.
[ترجمه گوگل] او که سعی می‌کرد رمانتیک باشد، او را غرق در سخنرانی‌های شلوغ کرد
[ترجمه ترگمان] سعی می کرد رمانتیک باشد، او را با سخنرانی های احساساتی درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She wrote him a long, gushy love letter.
[ترجمه گوگل] او برای او نامه عاشقانه ای طولانی و مهیج نوشت
[ترجمه ترگمان] نامه طولانی و عاشقانه را برای او نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The gushy tour guide obviously loved her job.
[ترجمه گوگل] مشخصاً راهنمای تور پر شور عاشق کارش بود
[ترجمه ترگمان] راهنمای تور gushy به طور آشکار شغلش را دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. You might have thoughts of gushy animals on the plates with their eyes still looking at you.
[ترجمه گوگل]ممکن است در بشقاب‌ها به حیواناتی فکر کنید که چشمانشان همچنان به شما نگاه می‌کنند
[ترجمه ترگمان]ممکن است در حالی که هنوز به تو نگاه می کنند، فکر حیوانات را احساساتی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. (See Sorrel's gushy review of Reeder for a closer look. ) Yes, it even makes reading news for work more fun.
[ترجمه گوگل](برای نگاهی دقیق تر، به بررسی جذاب Sorrel درباره Reeder مراجعه کنید ) بله، حتی خواندن اخبار برای کار را سرگرم کننده تر می کند
[ترجمه ترگمان](برای یک نگاه نزدیک تر به sorrel gushy مراجعه کنید)بله، حتی خواندن اخبار را برای سرگرمی جالب تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They need to be praised, although they are usually uncomfortable with "gushy" praise.
[ترجمه گوگل]آنها باید مورد تحسین قرار گیرند، اگرچه معمولاً با تمجید "گوش" احساس ناراحتی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید مورد ستایش قرار گیرند، اگرچه معمولا از تعریف \"gushy\" ناراحت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In our survey, the guys were nearly as gushy as the women -- and in some areas, gushed even more.
[ترجمه گوگل]در نظرسنجی ما، پسرها تقریباً به اندازه زنان شاداب بودند - و در برخی مناطق، حتی بیشتر از آن می جوشیدند
[ترجمه ترگمان]در این نظرسنجی، افراد تقریبا به اندازه زنان gushy بودند - - و در برخی مناطق، حتی بیشتر هم فوران کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is not fair to expect you to be gushy simply because he is.
[ترجمه گوگل]این منصفانه نیست که از شما انتظار داشته باشیم که فقط به این دلیل که او اینطور است، دمدمی مزاج باشید
[ترجمه ترگمان]انصاف نیست که انتظار داشته باشی تو فقط به این خاطر که هست باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is tiny to hike the divine week didn't notice the old eyes after the gentleman gushy of that several silks are foul air.
[ترجمه گوگل]کوچولو است به پیاده روی هفته الهی متوجه چشمان پیر نشد پس از آن آقا که چند ابریشم هوای کثیف دارند
[ترجمه ترگمان]برای پیاده روی در هفته الهی خیلی کوچک است که چشمان قدیمی بعد از آن مرد، در حالی که در این چند تن ابریشم هوا کثیف است، به چشمان پیر توجه نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But let's save the wrong stuff till the end; the upfront message is more than90 minutes of gushy joy, of old-time movie pleasures.
[ترجمه گوگل]اما بیایید چیزهای اشتباه را تا آخر ذخیره کنیم پیام اولیه بیش از 90 دقیقه شادی مهیج، لذت فیلم های قدیمی است
[ترجمه ترگمان]اما اجازه دهید تا پایان کار اشتباه را حفظ کنیم؛ پیام اول بیش از than۹۰ دقیقه شادی gushy، از تفریحات قدیمی فیلم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On the pitch when I cried out, when I in the KTV gushy eulogize, when I in different places interview different star. . . bin all at silently sit in front of the computer, watching, smiling.
[ترجمه گوگل]در زمین زمانی که فریاد می زدم، وقتی در KTV با صدای بلند مداحی می کنم، وقتی در جاهای مختلف با ستاره های مختلف مصاحبه می کنم بن همه در سکوت جلوی کامپیوتر نشسته و نگاه می کند و لبخند می زند
[ترجمه ترگمان]در زمین، وقتی گریه کردم، وقتی که در مکان های مختلف با ستاره های مختلف مصاحبه کردم … همه در سکوت در مقابل کامپیوتر نشسته بودند و تماشا می کردند و لبخند می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is tiny to walk the divine week didn't notice the old eyes after the gentleman gushy of that several silks are foul atmosphere.
[ترجمه گوگل]ریز است به راه رفتن هفته الهی متوجه چشمان پیر نشد بعد از آن آقا که از چند ابریشم جوی گشنه می زدند
[ترجمه ترگمان]برای قدم زدن در این هفته آسمانی خیلی کوچک است، به چشمان قدیمی بعد از این آقا که در این چند تن ابریشم اتمسفر متعفن است، توجه نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then she boiled, bleached, and dried the bones, drilling out the marrow to remove, as she described it, "the gushy parts. " A coat of urethane sealed them shut.
[ترجمه گوگل]سپس استخوان‌ها را جوشاند، سفید کرد و خشک کرد، و مغز استخوان را سوراخ کرد تا، همانطور که او توصیف می‌کرد، «قسمت‌های جوش‌دار» را جدا کند پوششی از یورتان آنها را بسته بود
[ترجمه ترگمان]سپس او boiled را به جوش آورد و استخوان ها را خشک کرد، تا مغز استخوان را پاک کرد تا آن را پاک کند، همان طور که توصیف می کرد، \"قسمت های gushy\" یک کت urethane آن ها را بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Monday and Tuesday are romantic, but not in a gushy way. They're romantic in a way that involves playing games and laughing hysterically.
[ترجمه گوگل]دوشنبه و سه‌شنبه عاشقانه‌اند، اما نه به‌هیچ‌وجه آنها به گونه ای رمانتیک هستند که شامل بازی و خندیدن هیستریک می شود
[ترجمه ترگمان]دوشنبه و سه شنبه رمانتیک هستند، اما نه به روش gushy آن ها به شیوه ای شاعرانه هستند که شامل بازی کردن و خنده هیستریک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• flowing, streaming, pouring forth; sentimental, effusive

پیشنهاد کاربران

Gushy refers to someone who is overly emotional or sentimental. It is used to describe someone who expresses their feelings in an exaggerated or effusive manner.
کسی که بیش از حد احساساتی یا عاطفی است
...
[مشاهده متن کامل]

توصیف کسی که احساسات خود را به شیوه ای اغراق آمیز یا افراطی بیان می کند.
مثال؛
She gets gushy every time she sees a puppy.
A person might say, “I’m not a fan of romantic movies, they’re too gushy for me. ”
Another might comment, “He wrote a gushy love letter to his partner. ”

Excessively and objectionably Sentimental
Tear jerking
Sobby
Slushy
Soupy

بپرس