gushing


معنی: احساساتی
معانی دیگر: جوش زننده، تندجاری شونده، غرا، بیرون ریزنده، سرشار، اشکبار

جمله های نمونه

1. bolts of water gushing over the dam
آبی که فواره وار از روی سد می ریخت

2. The young mother was gushing over a baby.
[ترجمه گوگل]مادر جوان از روی یک نوزاد فوران می کرد
[ترجمه ترگمان]مادر جوان از دست یک بچه چاق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Young mothers are gushing over their babies.
[ترجمه مریگلد] مادران جوان مثل پروانه دور کودکان خود می چرخند.
|
[ترجمه گوگل]مادران جوان از روی نوزادان خود فوران می کنند
[ترجمه ترگمان]مادران جوان دارند بچه خود را می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Blood was gushing from his nose.
[ترجمه Hamid] خون از بینی اش فواره می زد
|
[ترجمه گوگل]خون از دماغش فوران می کرد
[ترجمه ترگمان]از دماغش خون سرازیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She gave an embarrassingly gushing acceptance speech.
[ترجمه گوگل]او یک سخنرانی خجالت آور برای پذیرش انجام داد
[ترجمه ترگمان]او به طرز خجالت آوری سخنرانی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One of the more gushing newspapers described the occasion as 'a fairy-tale wedding'.
[ترجمه گوگل]یکی از روزنامه های پرشورتر این مراسم را "عروسی افسانه ای" توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از روزنامه های دیگر آن را به عنوان یک عروسی افسانه ای توصیف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In summer, that gushing sound would be refreshingly cool and delightfully soporific.
[ترجمه گوگل]در تابستان، آن صدای فوران به طرز طراوت آوری خنک و به طرز لذت بخشی خواب آور خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در تابستان، آن صدا که از آب بیرون می زند، refreshingly خنک و آرامش بخش خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So had the warm gushing blood that streamed out of her body, taking her life with it.
[ترجمه گوگل]همینطور خون گرمی که از بدنش جاری شد و جانش را با خود گرفت
[ترجمه ترگمان]پس از آن خون گرمی که از بدنش جاری شد و زندگی او را با آن بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With her bouffant hairdo, elaborate plumage, gushing charm and bright smile she is a caricature of a countess.
[ترجمه گوگل]او با مدل موی پرپشت، پرهای استادانه، جذابیت درخشان و لبخند درخشان، کاریکاتوری از یک کنتس است
[ترجمه ترگمان]با موهای ژولیده و آراسته با پره ای آراسته و لبخندی درخشان، caricature از کنتس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All he could get was atmospherics, a gushing sound like running water.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که او می توانست به دست آورد، جو بود، صدای فورانی مانند آب جاری
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که میتونست داشته باشه فرار بوده یه صدای پر از آب مثل جریان آب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Heard in the context of his and Holly's gushing sympathy, it sounded very like the truth.
[ترجمه گوگل]شنیده شده در زمینه همدردی او و هالی، بسیار شبیه به حقیقت بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که همدردی و همدردی هالی را در میان گرفته بود، به نظر می رسید که حقیقت خیلی شبیه حقیقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tanker was gushing oil.
[ترجمه گوگل]نفتکش در حال فوران نفت بود
[ترجمه ترگمان]تانکر نفت نامیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The knife wound was gushing blood.
[ترجمه گوگل]زخم چاقو خون فوران می کرد
[ترجمه ترگمان]زخم چاقو از بین رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Water is gushing up from the centre of the basin and pouring constantly over the sides.
[ترجمه گوگل]آب از مرکز حوض فوران می کند و دائماً روی دو طرف می ریزد
[ترجمه ترگمان]آب از مرکز حوضه فوران می کند و پیوسته از کناره های رود جاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Tears of rage were gushing from her eyes.
[ترجمه گوگل]اشک خشم از چشمانش جاری بود
[ترجمه ترگمان]اشک از چشمانش سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

احساساتی (صفت)
ebullient, sensational, passionate, pathetic, sentimental, gushing, mushy, passional, soft-boiled

پیشنهاد کاربران

خروشان
جوشان
gushing ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: کف کردن
تعریف: تشکیل کف بسیار در آبجو در هنگام باز کردن بطری یا بشکه
متملقانه
به معنی تعریف کردن، ستایش*با شور و اشتیاق از کسی تعریف کردن ( احساساتی شدن ) *فوران، غلیان. . تلفظ صحیح گاش:مشخصه بهت علاقه داره، در هر فرصتی ازت تعریف ( gushing over ) میکنه!!
فوران کننده

بپرس